تربیت فرزند

  • خانه 

که انسان بودن و ماندن چه دشوار است !!!

14 خرداد 1397 توسط زهره صالحيان لنجي

​معرفت انسان به آفریننده این جهان

وقتی انسان به ارتباط و سنخیت خود با جهان پی ببرد، پرسشی که در ذهن او پیش می‌آید این است که آفریننده و ناظم و مدبّر این جهان و او کیست؟ این‌جا است که باید به سوی شناخت خالق خود و جهان قدم بردارد. که این حرکت معرفتی، حرکت موجود ناقص به سوی موجود کامل است؛ زیرا انسان ناگزیر باید بپذیرد که موجود کامل و مطلقی وجود دارد که او و دیگر موجودات جهان هستی وابسته به او است. اگر احساس وابستگی و فقر به سوی موجود کامل مطلق در یک انسان به وجود بیاید، همه هستی خود را در همه احوال در حیطه علم خداوندی خواهد یافت و انحراف از مسیر  حق را هرگز به خود راه نخواهد داد. نتیجه دیگری که از این احساس نصیب انسان می‌گردد، این است که ناگواری‌ها و مصائب دنیا و گرفتاری‌های طبیعی‌ای که بدون اختیار سر راه هر انسانی را می‌گیرند، وی را آزار نخواهند داد، و جهان هستی با کمال عظمتی که دارد، در برابر قدرت روحی چنین انسانی، توانایی مقابله ندارد؛ زیرا او در حال توجه شدید به خداوند متعال انقطاع کلی از جهان هستی پیدا می‌کند، در این حال چنان اوج می‌گیرد که همه جهان مانند یک نمود ناچیز در برابر او مطرح می‌شود.


زندگی انسان در جهان

دین اسلام به دو جهان عقیده دارد:یکی همین جهان مادی که در آن زندگی ‌می‌کنیم و دنیا نامیده می‌شود، دیگری جهان واپسین که بعد از مرگ بدانجا منتقل می‌شویم و به آن، جهان آخرت می‌گویند. زندگی انسان در این جهان با مرگ پایان  نمی‌پذیرد، بلکه بعد از مرگ به جهان آخرت منتقل خواهد شد. اسلام، این جهان را گذرا و فانی و خانه بین راه و محل عبور می‌داند و جهان آخرت را سرای جاویدان و جایگاه ابدی می‌خواند. پس، حقیقت دیگری که انسان‌ها در هر دو جهان با آن مواجه هستند و با آن ارتباط برقرار می‌کنند، «حق حیات و زندگی» است.

← واقعیات زندگی مادی
انسان برای زندگی در واپسین باید از زندگی دنیای مادی گذر کند، اما برای زندگی گذرایی در این دنیا، با واقعیّاتی روبرو است، که برای زیستن در کنار این واقعیّات نیازمند راهنمایی و اندیشه درست است:

←← واقعیت اول: کمال خواهی
از آن‌جایی که طبیعت حقیقی انسان، تکامل ‌پذیر است؛ کمال‌خواه آفریده شده و به دنبال اندیشه و عملی ایده‌آل است و در جست‌وجوی حقیقتی است که پیوندش با او بیش از یک ارتباط معمولی باشد؛ به همین جهت، برای رسیدن به این خواسته‌ فطری باید برای زندگی و ارتباط ثمربخش با جهان هستی از روشی صحیح بهره‌ بگیرد، و یک خط مشی معیّنی داشته باشد؛ لازمه انتخاب چنین خط مشی صحیحی این است که به سوی یک هدف و جهت سیر کند و از اموری که موافق با هوس‌های زود گذر او است، اما با هدف اصلی زندگانی و اصول انسانی مباینت دارد، بپرهیزد. بشر موجودی است با خواسته‌های بی‌نهایت و مجهز به نیروی فکر، که اگر برای خود در زندگی ضابطه‌ای نشناسد، در درّندگی و خون آشامی، جهان را به تباهی می‌کشاند.

←← واقعیت دوم:تمایلات بشری
در نهاد انسان بذر تمایل‌های گوناگونی افشانده شده، که هر یک در تأمین سعادت و ترقّی و پیشرفت او نقش مهمی دارد؛  بزرگ‌ترین نیروی محرّک چرخ‌های زندگی و جنبش‌های افراد، تمایل‌هایی است که از درون آنان سرچشمه می‌گیرند. تا وقتی که آدمی پیوندش با زندگی پابرجا است، دلش از تمنّا و آرزو نمی‌افتد و شراره‌های امیال، در کانون دلش زبانه می‌کشد. رنج‌های پی‌در‌پی و مشقّت‌های دنباله‌داری که او آنها را بر خود هموار می‌سازد، به خاطر برآورده کردن خواسته‌های درونی است؛ همین که یکی از امیال خود را عملی ساخت، خواهش دیگری در قلبش جوانه می‌زند و روح جنبش و حرکت در کالبدش می‌دمد و او را به تلاش و فعالیت تازه‌ای وا می‌دارد.  در یک شکل، انسان محو و قربانی می‌شود؛ به تعبیر قرآن «اسفل سافلین»  می‌گردد؛ یعنی پست‌ترین، و ساقط‌ترین موجود جهان می‌شود؛ تمام ارزش‌های  عالی و مختصات انسانی او از میان می‌رود؛ و در یک شکل دیگر برعکس، دنیا و نعمت‌های آن فدای انسان می‌گردد و در خدمت انسان قرار می‌گیرد و او ارزش‌های عالی خویش را باز می‌یابد. این است که خداوند در حدیث قدسی می‌فرماید:«ای بنده من! همه چیز برای تو آفریده شده و تو برای من آفریده شده‌ای».

← نیاز انسان به رهبر
این‌جا است که اگر انسان خوب رهبری نشود و خود از خود مراقبت نکند، ارتباط و علاقه او به اشیاء به واسطه «تعلّق» و «وابستگی» تغییر شکل می‌دهد، «وسیله» به «هدف» تبدیل می‌شود، «رابطه» به صورت «بند» و «زنجیر» در می‌آید، و حرکت و تلاش و آزادی تبدیل به توقّف و رضایت و اسارت می‌گردد. این است آن چیزی که در اسلام نکوهش شده است و بر خلاف نظام تکاملی جهان است و از نوع نقص و نیستی است نه کمال و هستی. لذا انسان نمی‌تواند به تنهایی  برای تأمین سعادت دنیوی و اخروی خویش برنامه کاملی تنظیم کند، بلکه ضرورتاً باید از رهنمودها و برنامه‌های پیامبران- که به وسیله وحی با آفریدگاردر ارتباط بوده اند .

 نظر دهید »

که انسان بودن و ماندن چه دشوار است !!!

14 خرداد 1397 توسط زهره صالحيان لنجي

​تعدادی از آیات قرآن کریم به راز آفرینش و هدف از خلقت و در نهایت هدف از برنامه های تربیتی پرداخته است. اگر چه هدف هایی که در قرآن آمده است به نظر گوناگون و متنوع می آید، اما - همان طور که توضیح خواهیم داد ـ به یک هدف باز می گردد، برخی از هدف های اعلام شده قرآن از این قرار است:
1 ـ هدایت یافتن:

(رَبُّنَا الَّذِی أَعْطَی کُلَّ شَیْ ءٍ خَلْقَهُ ثُمَّ هَدَی)؛ پروردگار ما کسی است که به هر موجودی خلقت در خور بخشید و سپس او را هدایت کرد. (وَ إِذْ آتَیْنَا مُوسَی الْکِتَابَ وَالْفُرْقَانَ لَعَلَّکُمْ تَهْتَدُونَ)؛ به موسی کتاب و قرآن دادیم، تا شاید هدایت شوید.

2 ـ شکرگزاری:

 (وَاللهُ أَخْرَجَکُمْ مِنْ بُطُونِ أُمَّهَاتِکُمْ لَا تَعْلَمُونَ شَیْئاً وَجَعَلَ لَکُمْ السَّمْعَ وَالْأَبْصَارَ وَالْأَفْئِدَةَ لَعَلَّکُمْ تَشْکُرُونَ)؛ خداوند شما را از رحم مادرانتان بیرون آورد، در حالی که هیچ نمی دانستید و برای شما چشم و گوش و قلب قرار داد تا شاید شکرگزاری کنید.

3 ـ رشد:

(فَلْیَسْتَجِیبُوا لِی وَلْیُؤْمِنُوا بِی لَعَلَّهُمْ یَرْشُدُونَ)؛ پس باید دعوت مرا بپذیرند و به من  ایمان بیاورند، تا راه یابند [و به سعادت رسند].

4 ـ حیات طیّب:

(مَنْ عَمِلَ صَالِحاً مِنْ ذَکَرٍ أَوْ أُنثَی وَهُوَ مُؤْمِنٌ فَلَنُحْیِیَنَّهُ حَیَاةً طَیِّبَةً)؛ هرکس کار شایسته ای انجام دهد، خواه مرد باشد یا زن، در حالی که مؤمن است، او را به حیاتی پاک زنده می داریم.

5 - پرستش: از آنجایی که همه هدف های اعلام شده بالا از آثار یا مصادیق بندگی و عبودیت است، قرآن کریم به صراحت هدف از آفرینش را عبودیت معرفی می کند:

 (وَمَا خَلَقْتُ الْجِنَّ وَالْإِنسَ إِلَّا لِیَعْبُدُونِ)؛ جن و انس را تنها برای این آفریدم  که عبادتم کنند.

این آیه روشن ترین و گویاترین آیه ای است که هدف از آفرینش انسان را بیان می کند. اما روشن است که هر کس به مقدار شناخت و معرفتی که به خدا دارد او را اطاعت و بندگی می کند و کمترین مقدار بندگی نیز نیاز به کمترین و حداقلی از شناخت و معرفت دارد، و اساساً درجات و ارزش بندگی نیز به مقدار شناخت بنده بستگی دارد .

 نظر دهید »

که انسان بودن و ماندن چه دشوار است !!!

14 خرداد 1397 توسط زهره صالحيان لنجي

​روح، خلقتی اسرار آمیز دارد و موجودی است ملکوتی. روح انسان، دنیای عجیبی است ُپر از رمز و راز، که در جستجوی اصل خود به سوی حیات اوّلیه و خداوند تمایل دارد، امّا جسم مزاحم و مانع رسیدن روح به مقصد اصلی است. روح همانند نَفَس و باد به چشم سر دیده نمی­شود و قابل درک نیست، امّا حیات جسم به آن وابسته است. روح بسیار لطیف­تر و شفاف­تر از جسم مادّی است برای همین دیده نمی­شود. 
     تن ز جان و جان، ز تن مستور نیست      
      لیک کس را دیدِ جان دستور نیست

«بشر روح دارد و بدن، قلب دارد و قالب. در ناحیه­ی روح و قلب باید اطمینان و ایمان داشته باشد، حیران و سرگشته نباشد. در ناحیه­ی بدن و قالب باید مثل درختی بارور و پر ثمر باشد.»

عشق واقعی انسان پیوستن به اصل و در حضور معشوق قرار گرفتن است و نزدیک­ترین راه، راه وصل است، و سرنوشت آدمی از همین راه آغاز می­شود که مستقیم­ترین ونزدیک­ترین راه­هاست. جسم، همواره مایه­ی دردسر و نگه داشتن انسان در منجلاب است، جسم زندان روح است. انسان عاقل، هرگز به جسم خدمت نمی­کند. چرا که از فریب و حیله­های جسم و نفس امّاره آگاه و باخبر است. شرط زندگی در جهان باطن بریدن از جهان ظاهر و به اصطلاح در فنای جسم کوشیدن است. باید بدانیم که روح ما اسیر و زندانی جسم است و می­خواهد از زندان تن بگریزد و به سوی معشوق روان گردد. عشق واقعی انسان پیوستن به اصل و در کنار معشوق قرار گرفتن است. حرکت اصیل انسان، حرکت در روح، معنویت و فطرت خویش است. انسان آن مسیر با شکوه را رها کرده و خود را در چنگال این دنیای خاکی اسیر کرده است.

 نظر دهید »

که انسان بودن و ماندن چه دشوار است!!!

14 خرداد 1397 توسط زهره صالحيان لنجي

ولایت تکوینی

اگر كسی گفته «ولایت تكوینی» یعنی این؛ نگفته خدا كار عالم را العیاذ باللّه به یك انسان واگذار كرده و خودش رفته گوشه ای نشسته. چنین چیزی محال است. ولایت تكوینی یعنی اصلاً قدم اول عبودیت ولایت است ولی درجه به درجه. (ولایت یعنی تسلط و قدرت. ) درجه ی اولش این است كه مالك این دست می شوید، مالك این چشم می شوید، مالك این گوش می شوید، مالك پای خودتان می شوید، مالك غرایز خودتان می شوید. قدم دوم، مالك اندیشه ی خودتان می شوید، مالك نفس خودتان در مقابل بدن خودتان می شوید. قدم به قدم پیش می روید تا می رسید به آنجا كه یك تسلطی هم بر جهان تكوین پیدا می كنید. دیگر این حرفها را ندارد. این حرفها منتهای بی شعوری و بی معرفتی است. ما علی را به این جهت دوست داریم و به این جهت شیفته ی علی هستیم كه در فطرت بشر این موضوع نهفته است. [علی یعنی ] آن كه از خود بیخود شده است، آن كه دیگر خودی در جهان او وجود ندارد، هرچه هست خداست و جز خدا چیز دیگری در بساط او نیست .

 نظر دهید »

که انسان بودن و ماندن چه دشوار است !!!

14 خرداد 1397 توسط زهره صالحيان لنجي

​گوی توفیق و کرامت در میان افکنده اند


کس به میدان درنمی آید سواران را چه شد


رابطۀ میان پرستش و کرامت

واژۀ پرستش در زبان فارسی به عنوان ترجمه واژۀ عبادت به کار می رود.عبادت به معنای  نهایت فرمانبرداری، خضوع و انعطاف پذیری انسان در برابر خداست. در زبان عربی برای «جاده راهوار و آماده» از جمله «طَریقٌ مُعَبَّد» استفاده می کردند. یا درباره «فلان شتر رام و آماده برای سواری» می گفتند: «بَعیرٌ مُعبَّد». پس انسان عبد و معبَّد یعنی کسی که در برابر خدا رام و تسلیم و مطیع است و هیچ عصیان، تعدی و مقاومتی ندارد. به عبارت دیگر یک  عابد و پرستش گر همۀ وجود خود را در اختیار دستورها و فرمان های الهی می گذارد.

 نظر دهید »

که انسان بودن وماندن چه دشوار است!!!

14 خرداد 1397 توسط زهره صالحيان لنجي

​اولین اثر عبادت، تسلط بر خود
اولین اثر عبادت كه انسان را به خدا نزدیك می كند ،تسلط بر خود است. از اینجا شما بفهمید كدام عبادت قبول است و كدام قبول نیست. عبادت بدون اینكه انسان را به خدا نزدیك كند عبادت نیست، یعنی باور نكنید كه انسان عبادت كند ولی به خدا نزدیك نشود و عبادتش را هم درست انجام داده باشد؛ چنین چیزی محال است.

عبادت، مركب تقرب و نزدیك شدن به خداوند است. آن وقت عبادت بنده و جنابعالی مقبول است كه ما را به خدا نزدیك كند. و باور نكنید كه انسان به خدا، این كانون لایتناهای هستی نزدیك بشود ولی بر بصیرت و ایمان و روشنایی اش افزوده نشود، بر قدرت و حیات و اراده و تسلطش افزوده نشود. اولین مرحله كه اولین نشانه است برای اینكه ما بفهمیم آیا عبادت ما مورد قبول پروردگار هست یا نیست، ارزش اجتماعی عمل ماست. یعنی چه؟ یعنی اگر ما عبادت كنیم، این عبادت- كه مكرر هم هست و مخصوصاً درباره ی نماز بیشتر صدق می كند- برای چیست؟ برای اینكه ما همیشه یادمان باشد كه بنده هستیم و خدایی داریم. گاهی افرادی سؤال می كنند فایده ی نماز خواندن ما برای خدا چیست؟ برای خدا چه فایده ای دارد كه من نماز بخوانم؟ دیگری می گوید: شما می گویید من نماز بخوانم، نزد خدا اعلام بندگی كنم؛ مگر خدا نمی داند كه من بنده اش هستم كه مرتب بروم آنجا بایستم اعلام بندگی كنم، تعظیم كنم، چاپلوسی كنم تا خدا یادش نرود كه چنین بنده ای دارد. چنین نیست خداوند واقف بربندگی ماست،عبادت ماجهت بصیرت و ایمان خود بنده می باشد.

 نظر دهید »

که انسان بودن و ماندن چه دشوار است !!!

14 خرداد 1397 توسط زهره صالحيان لنجي

​کارکردهای معنوی توکل به خدا در قرآن و روایات 
- عزت و محبوبیت نزد خدا


از دیدگاه قرآن كريم در سایه توكل به خدا، شخص متوكل محبوب خدا قرار میگیرد؛ پس معلوم می شود که دارنده توکل مورد محبت خدا و مشمول کفایت اوست و کسی که خدا کفایت کننده و دوستدار و نگهبانش باشد به پیروزی بزرگی دست یافته است .
اینکه خدا متوكلان را دوست دارد از آن جهت است كه آنان به خدا و اوصاف او معرفت یافته و امرشان را به او سپرده اند و در نتیجه خداوند هم آنان را به خير و صالحشانهدايت و خواسته های آنها را برآورده می کند؛ هرچند ممكن است در بعضی موردها كارها برخالف ميل و خواسته انسان انجام گيرد؛ ولی انسان متوكل میداند كه هرچه خدا برایش خواسته همان به خير و صالح اوست؛
چنان كه فیض کاشانی میگوید: »خدا متوكلان را دوست دارد، پس آنان را ياری می کند و نصرت و پيروزی را در زمینه های مختلف به آنان عطا می کند و این مرتبه شاید بالاترین مقام توکل باشد .
بر این اساس، گروهی از دانشمندان توکل را عامل صدق ایمان برشمرده اند؛ زیرا متوکل، عظمت و قدرت خداوند را ملاحظه می کند و اعتقاد دارد و بر آن است که همه به خدا محتاج و نیازمندند و از همین رو، متوکل حاجت خود را فقط از خدا می طلبد و به غیر خدا توجهی ندارد.
 متوکل، محبوب خدا می شود و خدا نیز او را دوست دارد . این ادب عظیم متوکل در برابر خالق، نشان دهندۀ محبت او نسبت به پروردگار است، و به همین جهت از طرف دیگر، متوکل چون همواره خود و کارش را به خدا می سپارد و همه نیروها را یکسر از خدا می داند، به مقام »محبوب خداوند بودن« نائل می شود که در عالم هیچ چیزی شیرین تر و با ارزش تر از آن نیست و این نهایت قرب بنده به خدا است .

- آرامش و اطمینان قلبی

ايمان و توکل بر خداوند در آرامش و امنيت روحی بشر تأثیر بسزایی دارد؛ زیرا بی تردید »توکل« یعنی واگذاری همه امور به خدا که یکی از راه های کسب آرامش به شمار می رود.
متوکالن همواره از آرامش روحی برخوردارند؛ چرا که متکی به نیروی عظیم الهی هستند و خدا را تنها پشتیبان خود میدانند .
قرآن کریم در ماجرای حضرت موسی میفرماید: وقتی قوم خسته موسی، خود را با فرعونیان رو در رو دیدند که آنان را دنبال می کنند، از ترس بر خود لرزیدند و در آن هنگام گفتند: »ما در چنگال فرعونیان گرفتار شده ایم، و توان مقابله با قوم فرعون رانداریم؛ ولی حضرت موسی با آرامش و اطمینان کامل قلبی، رو به جمعیت وحشت زده بنی اسرائیل کرد و آنان را قوت قلب داده و گفت: »جای نگرانی نیست، آنان هرگز بر ما مسلط نخواهند شد ،چون خدا با ماست و به زودی هدایت میکند.
كسانی كه در زندگی احساس فقر و ناداری می کنند و يا دچار ناراحتی ها و نگرانی های ديگری شده اند، برای رفع اين مشكالت بهتر است به قدرتی كه مافوق همۀ قدرت هاست و فناناپذير می باشد، اعتماد كنند، و خود را به او بسپارند. و چون قدرتی باالتر از قدرت الهی نيست، باید بر او تكيه كنند و خود و زندگی خود را به او بسپارند؛ چرا كه خدا به خير و مصلحت بندگانش واقف است. اين حالت موجب می شود كه او در درون خود احساس آرامش كند و از این رو، قدرت او برای رفع مشكلات چند برابر می شود و به راحتی سختی ها و مشكلات را پشت سربگذارد.
بنابراین وقتی ما خدا را وکیل خود قرار دادیم، نباید ناآرامی را به وجود خود راه دهیم. بر همین اساس امام علی میفرماید: »خدا را پشتیبان خود گرفتن، کفایت کننده خوبی است برای کسی که به او تکیه کند.

 نظر دهید »

که انسان بودن و ماندن چه دشوار است !!!

14 خرداد 1397 توسط زهره صالحيان لنجي

​عوامل و آثار سعادت و شقاوت در قرآن
قرآن بزرگترین هدیه الهی است و
خداوند با فرود آوردن آن برپیامبر اسلام (ص) بر انسان منت نهاده است از آیات و روایات این حقیقت
روشن می شود که بشر برای رسیدن به سعادت و خوشبختی و نجات ازشقاوت و بدبختی راهی جز قرآن
ندارد . سعادت حالتی است که از رسیدن به خیر و سرور برای انسان حاصل می شود عکس آن در معنای
شقاوت حاصل است سعادت یک معنای نسبی است ولی سعادت واقعی سعادتی است که دائمی و به دور ازمحرومیتها باشد ،که به اخروی و دنیوی تقسیم می شود مراداز سعادت اخروی ، خوشبختی و آسایش ابدیو همیشگی در جهان دیگر است و این میسر نیست مگر با ایمان و عمل صالح و اطاعت پروردگار . مرادازسعادت دنیوی ، لذائذ و خوشیهای دنیوی اعم از جسمی و روحی است وزمانی سعادت دنیوی دارای ارزش است که به دنبال آن انسان از سعادت اخروی هم برخوردار شود در قرآن آمده است تا بشارت به سعادت وانذاراز شقاوت دهد و ما را به خوشبختی و آسایش همیشگی رهنمون باشد . روزقیامت روزی است که حجابها از جلوی دیدگان برداشته می شود ، شک وتردیدها برطرف می شود و همه مشاهده می کنند که تمام قدرتها و ملک وملکوت و امر و قهر از آن خداوند است . روز ظهور و بروز یقین است ،آری سعادت دنیا و آخرت در اطاعت پروردگار است و اگر کسی از یاد حق دور باشد گرفتار معیشت می شود و اضطراب و ترس و نگرانی خواهد داشت.عواملی چون علم و معرفت ، ایمان و عمل صالح ، تقوی و صبر و توبه ،انسان را به سعادت ابدی می رساند . یاد خدا ، شکرگذاری و جهاد وامر به معروف و نهی از منکر نیز
سعادت را به دنبال دارد . از جمله عواملی که باعث شقاوت انسان می شود و او را به بدبختی می کشاند
جهل و نادانی ، کفر و بی ایمانی ، نفاق و ریاکاری ، پیروی از هوای نفس و دنیا پرستی می باشد که در قرآن وکلام معصومین به آن اشاره شده است. زندگی پاک و سربلندی و عزت آموزش و بخشش است و آثار شقاوت وبدبختی نیز زندگی سخت ، دوری از رحمت خدا حقارت و ذلت وفقر می باشد.

 نظر دهید »

که انسان بودن و ماندن چه دشوار است !!!

14 خرداد 1397 توسط زهره صالحيان لنجي

​رابطه عقل و سعادت

معیار تشخیص سعادت عقل است و انسانها به کمک عقل خود سعادت یا شقاوت را می­فهمند، این مسأله مهم مطرح مى‏شود كه آيا عقل انسان براى تشخيص صحيح سعادت كافى است و يا سعادت آنقدر مبهم و پيچيده است كه از ماوراء عقل (يعنى هدايت وحى) بايد معرفى شود؟

 نظریه معروف ارسطو را نقل می کنیم که گفته است: «هر كسى فطرتاً و طبيعتاً طالب سعادت خويش است»

مسلماً عقل انسان او را به سوی سعادت می­راند و کمال زندگی او را در کسب مجموعه عواملی می­داند که در دراز مدّت مصلحت جامع او را به دنبال داشته باشد، اما این سؤال مهم مطرح است که آیا این سطح از قوه عاقله در همه انسانها به صورت بالفعل وجود دارد؟ یا فقط در فطرت آنها قوه ای نهاده شده که می­تواند به فعلیت نزدیک شود و سپس آثار و قضاوتهای خود را محقق کند. استاد مطهری نظر دوم را می­پذیرند به این معنی که انسان تا وقتى كه قوه عاقله صد درصد بر غرائزش حكومت نكند، طالب و تابع لذت است. انسانهاى عقلى و مسلّط بر غرائز كه نقشه كلّى در زندگى براى خود دارند و لذتها و رنجها را با همه عواقب و نتايج آن در نظر مى‏گيرند طالب واقعی سعادتند و الا نمی­توان هر انسانی را بالفعل در مسیر سعادت و پویای آن دانست. چون «سعادت» يك مفهوم عقلى است نه يك مطلوب غريزى.


راه سعادت

اما این که راه رسیدن به سعادت چیست مهمترین پرسش بشر بوده و هست. طبعاً با تفاوتهایی که بین انسان و حیوان وجود دارد می­توان دریافت که انسان نمی­تواند مانند حیوانات، تنها با پیروی از غریزه، راه خود را پیدا کند. آزمون و خطا نیز راه به جایی نمی برد چون نتیجه بخشی واقعی برنامه ها درجهان دیگر مشخص خواهد شد. پس باید برنامه ای برای سعادت بشر تدوین شود که قطعاً طرح و تنظيم آن، فرع بر شناخت انسان با تمام استعدادها، توانایی ها و خطرات پیش روست، زيرا سعادت از شكفته شدن استعدادها و بروز و ظهور و فعليت يافتن قوه ها پيدا مى شود.

از سوی دیگر جهان آخرت و عوالم غیر مادی توسط هیچ انسانی تجربه و بررسی نشده است تا بتوان نیازهای آن را در برنامه سعادت لحاظ نمود. اینجاست که ضرورت وجود دین، و پیروی از آن به عنوان تنها برنامه سعادت مشخص می شود.

نقش دین در منظومه فکری استاد مطهری بقدری قوی و حیاتی است که با همة تسلط و احاطه­ای که بر قواعد منطقی و مسائل فلسفی داشت، افراد ساده ولی متدیّن را به فلاح و رستگاری نزدیک­تر می­دانست و می­فرمود: بسيار ديده مى شود كه افرادى كم اطلاع و ساده ضمير كه خود را تسليم طرح انبياء كرده اند بدون آنكه كاملا به مزاياى آن پى برده باشند آن اندازه از سعادت بهره مند مى باشند كه يك صدم آنرا يك نفر ديگر كه مدعى دانش است دارا نيست زیرا این با شمع كم فروغ دانش خود مى خواهد اين بيابان بی­كران را بپيمايد و سر گشته به اين سو و آن سو مى دود. 

 نظر دهید »

که انسان بودن و ماندن چه دشوار است !!!

07 خرداد 1397 توسط زهره صالحيان لنجي

​امر بين الامرين (نه جبر و نه تفويض) در قرآن

در مقابل اين دو مكتب باطل (جبر و تفویض)ديدگاه سومي وجود دارد كه حقيقت را روشن مي‌سازد و خط بطلان بر آن دو عقيده مي‌كشد كه آن را «امر بين الامرين» مي‌نامند.

منظور از «امر بين الامرين» صراط مستقيم و خط ميانه بين دو ديدگاه فوق است. در عين حالي كه معتقد به اختيار و آزاد بودن انسان است، اما مختار بودن انسان را، به اراده و مشيت خداوند مي‌داند. به گونه‌اي كه هر لحظه كه خداوند متعال بخواهد مي‌تواند اختيار را از ما سلب نمايد و اين همان مكتب اهل بيت است.

بنابراين ديدگاه، همه حوادث جهان حتي اعمال و كردار انسان در عين حال كه به خود انسان منتسب است، ارتباطي با خداوند نيز دارد، زيرا اوست كه به ما هستي، قدرت، آزادي و اختيار بخشيده است.

در نتيجه، از يك سو استقلال ذاتي نداريم و دائماً نيازمند به خداوند هستيم و از سوي ديگر به مقتضاي آزادي و اختيار خويش داراي تعهد و مسئوليتيم. پس نه مردم در اعمال خود مجبور و بي اختيارند و نه به تمام معني به حال خود واگذار شده‌اند و به عبارت ديگر: در عين آزادي اراده، همچنان نيازمند امداد الهي هستيم.

توجه و نگرش همه جانبه و كلان به سراسر آيات قرآن، مسأله «امر بين الامرين» را اثبات مي‌كند و آياتي از قرآن كريم به روشني بر اين مسأله دلالت دارد، كه به برخي از آنها اشارت مي‌رود.

 و ما رميت اذ رميت و لكن الله رمي، و هنگامي كه تير انداختي تو نبودي كه تير مي‌انداختي، بلكه خدا انداخت(انفال/17).

در اين آيه شريفه در عين اين‌كه پاشيدن خاك يا انداختن تير را به پيامبر نسبت مي‌دهد (رميت) در ادامه اين كار را از آن حضرت سلب مي‌كند و به خداوند نسبت مي‌دهد (ولكن الله رمي) و اين بدين جهت است كه هم رسول خدا داراي اختيار و اراده و كردار است و هم اين‌كه اصل اين كارها از مدد و نيروي خداوند متعال ناشي مي‌شود.

 قاتلوهم ليعذبهم الله بايديكم، با آنها پيكار كنيد كه خداوند آنان را به دست شما مجازات مي‌كند(توبه/14).

 نظر دهید »

که انسان بودن و ماندن چه دشوار است !!!

07 خرداد 1397 توسط زهره صالحيان لنجي

​تفويض
در مقابل افراط «جبرگرايان» گروهي به تفريط در جهت مقابل افتاده‌اندكه، آنها را «قدريون» و «مفوضه» مي‌نامند. آنها به طور صريح مي‌گويند: اعمال ما به دست ما است و خدا مطلقا به كردارهاي ما كاري ندارد و بدين ترتيب قلمرو حكومت الهي را محدود ساخته و خود را مستقل پنداشته و در واقع راه شرك را پيموده‌اند.

طرفداران اين ديدگاه، نيز به ظواهر آياتي از قرآن كريم، بدون در نظر گرفتن آيات ديگر تمسك جسته‌اند، كه برخي از آنها عبارت است از:

 و ان ليس للانسان الا ما سعي، و اين‌كه براي انسان بهره‌اي، جز سعي و كوشش او نيست(نجم/39).

 قل الحق من ربك فمن شاء فليؤمن و من شاء فليكفر، بگو: اين حق است از سوي پروردگارتان هركس مي‌خواهد ايمان بياورد و هركس مي‌خواهد كافر شود(كهف/29).

و آيات طور/19، نور/11، النجم/41، زمر/7، انسان/29، مزمل/19، مدثر/55، نبأ/39، عبس/12، شمس/7و10و…

 نظر دهید »

که انسان بودن و ماندن چه دشوار است!!!

06 خرداد 1397 توسط زهره صالحيان لنجي

​جبر
در طول تاريخ همواره كساني طرفدار نظريه جبر بوده‌اند. پيدايش اين عقيده انحرافي تنها به‌خاطر اشتباهات فلسفي و علمي نبوده است، بلكه عوامل مختلفي، از جمله مسائل رواني و اجتماعي (مانند فرار از تعهدها، مسئوليت‌ها، رهايي از قيد و بندها و پوشش بر شكستها و ناكامي‌هاي خود كه بر اثر كوتاهي و سهل انگاري حاصل شده است) نيز در پيدايش آن دخالت داشته‌اند.

به عبارت ديگر مي‌توان گفت: يكي از عوامل پذيرفتن اين ديدگاه، رسيدن به هوسهاي سركش خويش بوده است. و گاه استعمارگران براي درهم كوبيدن مقاومت مردم و خاموش كردن آتش قهر ملتها با توسل به اين عقيده كارهاي ستمكارانه و غلط خود را توجيه كرده و به آنها تلقين مي‌كردند كه، سرنوشت شما از اول همين بوده و غير از تسليم و رضا چاره ديگري نداريد. روشن است كه با پذيرش اين مكتب، اعمال همه حاكمان جور موجه مي‌شود و گناه همه گنه‌كاران قابل توجيه است و فرقي ميان مطيع و مجرم باقي نخواهد ماند.

طرفداران اين نظريه به ظواهر آياتي از قرآن نيز تمسك كرده‌اند كه برخي از آنها عبارتند از:

و ما كان لنفس ان تؤمن الا باذن الله و يجعل الرجس علي الذين لا يعقلون، (اما) هيچ كس نمي‌تواند ايمان بياورد، جز به فرمان خدا و پليدي را بر كساني قرار مي‌دهد كه نمي‌انديشند(يونس/100).

قل لا املك لنفسي نفعاً و لا ضراً الا ما شاء الله، بگو: من مالك سود و زيان خويش نيستم، مگر آنچه را خدا بخواهد(اعراف/188).

 نظر دهید »

که انسان بودن و ماندن چه دشوار است !!!

03 خرداد 1397 توسط زهره صالحيان لنجي

​موانع شكوفايى فطرت
اگرچه وجود عوامل خاصى براى به فعليت رسيدن فطرت لازم و ضرورى است، ولى اين يك روى سكه است و روى ديگر آن، فقدان موانع رشد فطرت است. اين موانع، به قرار زير است:

1. غفلت از خويش: اين غفلت سبب مى شود انسان به بيرون از خود توجه كند. چنين كسى، به خود نمى پردازد و در نتيجه، موجبات شكوفايى خود را فراهم  نمى كند.

2. وسوسه هاى علمى و شيطانى: انسان از قوه اى به نام «تخيل» برخوردار است. كار اين قوه، توجه به خاطرات گذشته و تجزيه و تركيب و برقرارى ارتباط  بين آنهاست. شيطان اگر بخواهد كسى را فريب دهد، وهم و خيال را به جاى عقل مى نشاند و در نتيجه، او را از ديدن حقايق شهودى يا گرايش به فضيلت تقوا محروم مى كند.

پندارگرايى: انسان گاه دچار پندارهايى مى شود؛ از جمله اينكه خدا او را نمى بيند، با مرگ نابود مى شود، مال و جاه، انسان را جاودانه مى كند و… . سرّ اينكه  انسانِ پندارگرا از شهود حقيقت و گرايش به فضيلت محروم مى شود، اين است كه پندار، امر باطلى است و انسان گرفتار در پندار، تلاشى براى شكوفايى فطرت خود در دو بعد علم و عمل نخواهد كرد.

3. عقل متعارف: عقل متعارف، عقلى است كه همه تلاش و كوشش را براى حفظ حياتِ ظاهرى مى كند. اگرچه اين عقل در ابتدا و براى سير به سوى فضايل  لازم است، اما هر مرحله نسبت به مرحله بالاتر عِقال است و انسانى كه بخواهد به اوج لقاى خداوند راه يابد، عقل مانع است.

4. كبر: كبر فضاى دل را تيره و كدر مى كند و انسانى كه دلش تيره شد، از شهود و گرايش به فضيلت باز مى ماند.

5. خودبينى و هوس: از موانع بزرگ شكوفايى فطرت، گرفتار شدن در دام خودبينى و هوس مدارى است. انسانى كه خواهش هاى نفسانى جلوى بينش و  گرايشش را بگيرد، از شكوفايى خود باز مى ماند. اين دسته از انسان ها به اين دليل كه قبله آنها منافع شخصى است و همه چيز را در خود و براى خود مى بينند، از سير و سلوك باز مانده و فطرتشان شكوفا نخواهد شد.

6. دنياگرايى: تعلق به دنيا و علاقه به آن، از موانع اساسى شكوفايى فطرت است و مى توان تمام موانع شكوفايى فطرت را به اين مانع كه دربردارنده همه  آنهاست، ارجاع داد. محبت به دنيا سبب تباهى و فساد علمى انسان است. به همين علت است كه خداوند انبيا را فرستاده تا پرده دنياگرايى را از جلوى چشمان انسان كنار بزنند. اگر انسان با عالم باطن آشنا شود، فضيلت را در خود پياده خواهد كرد.

7. زنگار دل: آيينه اگر غبارآلود شود، هرگز نور حق و خير در آن نمى تابد و چيزى را نشان نمى دهد؛ زيرا آيينه گَردگرفته، حجاب قرار مى گيرد و انسان محجوب، از ديدن حق و گرايش به آن محروم است.

به بيان ديگر، مانع شكوفايى فطرت انسان، جهل علمى و جهالت عملى است. جهل علمى، يعنى اينكه انسان وظيفه خود را نداند و جهالت عملى آن است كه انسان به وظيفه معلوم خود عمل نكند.

 نظر دهید »

که انسان بودن و ماندن چه دشوار است !!!

03 خرداد 1397 توسط زهره صالحيان لنجي

​فطرت در انديشه علما
1. امام خمينى قدس سره: مقصود از فطرت الهى كه خداى تعالى مردم را بر آن مفطور فرموده، حالت و هيئتى است كه خلق را بر آن قرار داده كه از لوازم وجود آنها و از چيزهايى است كه در اصل خلقت، خميره آنها بر آن مخمر شده است. فطرت الهى از الطافى است كه خداى تعالى آن را به انسان اختصاص داده و ديگر موجودات يا اصلاً داراى اين گونه فطرت هايى كه ذكر مى شود نيستند يا ناقص اند و يا بهره كمى از آن دارند (امام خمينى، 1368، ص 153).

2. علّامه طباطبائى: فطرت اساس و بنا، نوع و به معناى ايجاد و ابداع مى باشد. فطرت بر گونه خاصى از آفرينش دلالت دارد؛ يعنى طبق اين فطرت يا آفرينش خاص، انسان به سوى شيوه خاصى از زندگى، با غايتى مشخص، گرايش داشته و به سمت آن هدايت شده است. مراد از اين شيوه خاص همان دين الهى است (طباطبائى، 1417ق، ج 16، ص 186). فطرت انسان، امرى بالقوه است كه اگر تحت شرايط خاصى قرار بگيرد از مرحله قوه و استعداد درآمده و در جهت شناخت عقايد حق و اعمال صالح به مرحله فعليت مى رسد (همان، ج 7، ص 270).

3. علّامه جعفرى: فطرت عبارت است از جريان طبيعى و قانونى نيروهايى كه در انسان به وجود مى آيد. بنابراين، براى هريك از نيروهاى غريزى و مغزى و روانى، فطرتى وجود دارد كه جريان طبيعى و منطقى آن نيرو مى باشد (جعفرى، 1368، ص 141).

4. آيت اللّه جوادى آملى: فطرت به معنى سرشت خاص و آفرينش ويژه انسان است و امر فطرى يعنى آنچه كه نوع آفرينش انسان، اقتضاى آن را داشته و مشترك بين همه انسان هاست (جوادى آملى، 1384، ص 24). انسان در هنگام تولد، حيوان بالفعل و انسان بالقوه است و چنانچه از عقل و شرع تبعيت كند فطرتش شكوفا شده و به فعليت مى رسد (همان، ص 144). فطرت، كه همان بينش شهودى انسان به هستى و گرايش آگاهانه و كشش شاهدانه و پرستش خاضعانه نسبت به خداوند است، نحوه خاصى از آفرينش است كه حقيقت آدمى به آن نحو، سرشته شده و جان انسانى به آن شيوه خلق شده است (همان، ص 25).

5. آيت اللّه مصباح: چيزى را فطرى مى گوييم كه نوع خلقت انسان، اقتضاى آن را داشته باشد و خدادادى و كمابيش مشترك بين همه افراد انسان باشد و ازاين رو، شامل همه بينش ها و گرايش هاى خدادادى انسان شود (مصباح، 1386، ص 36). آنچه در اين بين مشترك است اين است كه فطرت آفرينش ويژه انسان است و مشترك در ميان همه انسان هاست.

 نظر دهید »

که انسان بودن و ماندن چه دشوار است!!!

03 خرداد 1397 توسط زهره صالحيان لنجي

​

فطرت در قرآن
1. آيه 30 سوره روم

«فَأَقِمْ وَجْهَكَ لِلدِّينِ حَنِيفا فِطْرَهَ اللَّهِ الَّتِي فَطَرَالنَّاسَ عَلَيْهَا لَا تَبْدِيلَ لِخَلْقِ اللَّهِ ذَلِكَ الدِّينُ الْقَيِّمُ وَلَكِنَّ أَكْثَرَالنَّاسِ لَا يَعْلَمُونَ»؛ پس روى خود را متوجه آيين خالص پروردگار كن! اين فطرتى است كه خداوند، انسان ها را بر آن آفريده؛ دگرگونى در آفرينش الهى نيست. اين است آيين استوار، ولى اكثر مردم نمى دانند.

آيه مزبور، تنها آيه اى است كه واژه «فطرت» در آن به كار رفته و از دين فطرى سخن مى گويد.

از اين آيه معلوم مى شود: اولاً، فطرت در همه انسان ها هست، نه اينكه مخصوص مؤمنان يا اعم از آنان و اهل كتاب باشد. ثانيا، دين اسلام هم فطرى انسان شناخته شده است.

2. آيه ميثاق (آيه 172 سوره اعراف)

«وَإِذْ أَخَذَ رَبُّكَ مِن بَنِي آدَمَ مِن ظُهُورِهِمْ ذُرِّيَّتَهُمْ وَأَشْهَدَهُمْ عَلَى أَنفُسِهِمْ أَلَسْتَ بِرَبِّكُمْ قَالُواْ بَلَى شَهِدْنَا أَن تَقُولُواْ يَوْمَ الْقِيَامَةِ إِنَّا كُنَّا عَنْ هَذَا غَافِلِينَ»؛ و (به خاطر بياور) زمانى را كه پروردگارت از پشت و صلب فرزندان آدم، ذريه آنها را برگرفت و آنها را گواه بر خويشتن ساخت (و فرمود): آيا من پروردگار شما نيستم؟ گفتند: آرى، گواهى مى دهيم! (چنين كرد، مبادا) روز رستاخيز بگوييد: ما از اين، غافل بوديم (و از پيمان فطرى توحيد بى خبر مانديم).

اين آيه كه به «آيه ميثاق» معروف است، از جمله آياتى است كه در تفسير آن اختلاف نظرهاى فراوانى وجود دارد. اين آيه بيانى نمادين و رمزى دارد و به ضميمه آيه بعد، به اجمال سه امر زير را بيان مى كند:

الف) خداوند در يك مرحله از خلقت، همه فرزندان آدم را تا قيامت ظاهر ساخته است.

ب) خداوند فرزندان آدم را گواه بر خدايشان قرار داده و از آنان بر ربوبيت خويش اقرار گرفته است.

ج) هدف از گرفتن اين اقرار و اعتراف و شهادت آن بوده است كه مشركان در قيامت ادعاى غفلت و بى خبرى از حقيقت توحيد و يكتايى خدا نكنند و تقليد از نياكان را دليل بر بى گناهى خويش نشمرند.

بنابراين، هر انسانى، نوعى معرفت به خداى يگانه دارد كه مى توان از چگونگى آن، به اين صورت تعبير كرد: خدا به آنان فرمود: «الست بربّكم» و آنان پاسخ دادند: «بلى شهدنا». با توجه به برداشت هاى مختلفى كه در اين باره آمده، مى توان گفت: هر انسانى شناخت حضورى نسبت به خداى متعال دارد؛ كه آن معرفتى فطرى است.

 نظر دهید »

نقش آسانی ها و دشواری ها در تکامل زندگی مادی و معنوی

03 خرداد 1397 توسط زهره صالحيان لنجي

​انسان
قانون و سنت دائمی آفرینش الهی بر آن است که برای شکوفا کردن استعدادهای نهفته ی انسان و به فعلیت رساندن آن ها و در نتیجه پرورش بندگان، آنان را بیازماید؛ همان گونه که فولاد را برای استحکام بیشتر در کوره می گدازند تا آب دیده گردد، آدمی را در کوره ی حوادث سخت، تقویت کرده و او را می پرورانند.

قرآن مجید نیز به این حقیقت اشاره داشته و می فرماید: «وَ لِیبْتَلِی اللَّهُ ما فی صُدُورِکمْ وَ لِیمَحِّصَ ما فی قُلُوبِکمْ وَ اللَّهُ عَلیمٌ بِذاتِ الصُّدُور ـ و این ها برای این است که خداوند، آنچه در سینه هایتان پنهان دارید، بیازماید و آن چه را در دل های شما (از ایمان) است، خالص گرداند و خداوند از آن چه در درون سینه هاست، با خبر است »

اگر امتحان و آزمایش در کار نبود کمالات نهفته در درون افراد به صورت گنج پنهانی باقی می ماند و خود را نشان نمی داد.

امتحان انسان به سختی ها وسیله ای است برای تکمیل و تهذیب بیشتر نفس انسان و خالص شدن گوهر وجودی او. سختی ها و مشکلات روح را ورزش می دهند و نیرومند می سازند. بارور شدن وجود آدمی جز در صحنه گرفتاری ها حاصل نمی گردد. مولوی نقش رنج ها و سختی ها در تکامل انسان و در نتیجه افزایش ارزش او را در سایه همین تحولات چنین بیان می کند:


پس زخاکش خوشه ها بر ساختند گندمی را زیر خاک انداختند

قیمتش افزود و نان شد جانفزا  بار دیگر کوفتندش ز آسیا

گشت عقل و جان و فهم سودمند باز نان را زیر دندان کوفتند


تکامل به وسیله بلا

شهید مطهری در این زمینه می نویسد:

امتحان، معنای دیگری هم دارد و آن از قوه به فعل آوردن و تکمیل است. خداوند که به وسیله بلایا و شداید امتحان می کند به معنای این است که به وسیله این ها کسی را به کمالی که لایق آن است می رساند. فلسفه شداید و بلایا فقط سنجش وزن و درجه و کمیت نیست. زیاد کردن وزن و بالا بردن درجه و افزایش دادن به کمیت است، امتحان نمی کند که وزن واقعی و حد و درجه ی معنوی و اندازه ی شخصیت کسی معلوم شود، امتحان می کند یعنی در معرض بلایا و شداید قرار می دهد که بر وزن واقعی و درجه معنوی و حد شخصیت آن بنده افزوده شود. امتحان نمی کند که بهشت واقعی و جهنم واقعی معلوم شود، امتحان می کند و مشکلات و شداید را به وجود می آورد که آن که می خواهد به بهشت برود، در خلال همین شداید خود را شایسته و لایق بهشت کند و آن که لایق نیست سر جای خود بماند.

علامه محمد تقی جعفری (ره) نیز در این باره می گوید:

در راه تکامل شخصیت انسان گرفتاری و ناملایمات بی شماری است و برای این که انسان از آزمایش بیرون آید مانند طلا و نقره صاف و خالص از امتحان برآید بایستی بسوزد و بگدازد و کف های کالبد مادی و سایر آلایش طبیعی را از خود دور سازد.

 نظر دهید »

نقش آسانی ها و دشواری ها در تکامل زندگی مادی و معنوی

03 خرداد 1397 توسط زهره صالحيان لنجي

​غوطه وری در ناز و نعمت و دوری از سختی ها عامل ناتوانی
اگر محنت ها و رنج ها نباشند، بشر تباه می گردد، خداوند می فرماید: «لَقَد خَلَقْنا إِلانسانَ فی کبدٍ: ـ انسان را در رنج و سختی آفریدیم.» ولی باز می فرماید: «ان مع العسر یسرا ـ هر سختی آسانی را به همراه دارد.»آدمی باید مشقت ها را تحمل کرده و سختی ها را بر دوش کشد تا هستیِ لایق خود را بیابد. سختی ها و شدائد تازیانه تکامل همه موجودات و بالاخص انسان اند.

امام علی علیه السلام در طی نامه ای به عثمان بن حنیف ـ فرماندار بصره ـ می فرماید که در ناز و نعمت زیستن و از سختی ها دوری گزیدن موجب ناتوانی می گردد و زندگی در شرایط دشوار، آدمی را نیرومند و چابک می سازد و جوهر هستی او را آب دیده و توانا می گرداند، در قسمتی از آن نامه آمده است: «درخت بیابانی چوبش سخت تر است و درخت های سبز و خرم پوستشان نازک تر و گیاهان بیابانی شعله آتششان افروخته تر و بادوام تر است».

 نظر دهید »

نقش آسانی ها و دشواری ها در تکامل زندگی مادی و معنوی

03 خرداد 1397 توسط زهره صالحيان لنجي

​مفهوم تکامل و پیشرفت و امکان دست‌یابی به مراتب کمال در مورد آن دسته از موجوداتی کاربرد دارد که از استعداد حرکت برخوردارند. نوع انسان نیز در کنار بسیاری دیگر از موجودات عالَم خلقت، ذیل اصل کلی حرکت و قوانین آن قرار می‌گیرد. انسان به مثابه موجودی برخوردار از حرکت اختیاری، با مسائل گوناگونی در زمینه تعیین ملاک کمال نوع خود و مراتب آن و نیز ارزش‌های اصالی مربوط به این حوزه مواجه است. از سوی دیگر، زیست اجتماعی بشر و اقتضائات آن پرسش‌های فراوانی را درباره معیارهای پیشرفت اجتماعی، نحوه تحقق و نسبت آن با کمال افراد بشر مطرح می‌کند. مسئله کمال و ضدکمال، تزاحم ابعاد ممکن کمال انسانی، فطری یا فرهنگی‌ بودن الگوی تکامل، نسبت آن با واقعیت و امکان کسب معرفت در مورد آن از جمله مسائل مربوط به دستیابی به مراتب کمال است.

 نظر دهید »

نقش آسانی ها و دشواری ها در تکامل زندگی مادی و معنوی

03 خرداد 1397 توسط زهره صالحيان لنجي

​الگوی تکامل بشر از دیدگاه شهید مطهری می‌تواند در ساختار کلی الگوی اسلامی- ایرانی پیشرفت قرار گیرد. اتکاء این متفکر بر منابع دینی در شناخت نوع انسان و جامعه و نیز اقتضائات کمالی او، از جمله عوامل تأثیرگذار در شکل‌گیری این پیوند است. علاوه بر این، تفسیر توحیدی شهید مطهری از فطریات انسانی موجب می‌شود که الگوی تکامل فطرت‌محور در واقع همان الگوی تکامل اسلامی باشد و از آن‌جا که در این الگو، اقتضائات فرهنگی نیز در محدوده الزامات فطری پذیرفته می‌شود، ویژگی‌های بومی نیز جایگاه و امکانات خود را تا حدّ امکان پیدا می‌کنند و در کنار ارکان فطری، ساختار مناسب الگوی اسلامی- ایرانی پیشرفت را شکل می‌دهند.    

 نظر دهید »

نقش آسانی ها و دشواری ها در تکامل زندگی مادی و معنوی

03 خرداد 1397 توسط زهره صالحيان لنجي

​ تکامل فرد و جامعه از دیدگاه شهید مطهری، مسئله کلان جایگاه روح و معنویات وجود آدمی در این حوزه مورد توجه گرفته است. کشاکش درونی انسان به دلیل تزاحم امیال مادی و معنوی و تجلّی آن در ابعاد گوناگون جامعه و اختلاف‌های اجتماعی، اهمیت اولویت‌گذاری را در صورت‌بندی الگوی تکامل فرد و جامعه نمایان می‌کند. هر چند انکار یکی از این دو جنبه و نیاز وجود آدمی، یکی از راهکارهای حلّ این مسئله است، اما نظریه برخاسته از چنین راهکاری هم با واقعیت فاصله دارد و هم ناتوان از تبیین و عجز کارآمدی است. شهید مطهری در عین پذیرش هر دو ساحت وجود آدمی، با ارجاع به فطریات انسان و داعیه غلبه و اولویت گرایش‌های فطری بر امیال مادی، به نوعی فطرت را متغیر تعیین‌کننده و محور تحلیل خود در شکل‌دهی به الگوی تکامل و پیشرفت انسان و جامعه قرار می‌دهد. از آن‌جا که تجربیات فردی و تاریخی و نیز علم حضوری انسان به نفس خود، گواه قوت و پایداری بیشتر گرایش‌های فطری بر نیازهای مادی و جسمانی است - به‌طوری که بشر در موارد گوناگونی دست به ذبح امیال مادی به نفع تمایلات فطری خود زده است- هر گونه الگوی تکاملی برای فرد و جامعه باید ناظر به اقتضائات فطرت انسان و نیازهای فطری او باشد. از آنجایی که در ساختار فلسفی مؤثر بر اندیشه شهید مطهری، وجود واقعی معنویات و آثار واقعی آن‌ها اثبات شده است، تکامل فرد و جامعه در مسیر معنویات، واقعی است و همراه با تقویت وجودی و منشئیت اثر است. این مسئله امکان تبیین عینی- و نه صرفاً مادی- مسئله تکامل را فراهم می‌کند.

 نظر دهید »

نقش آسانی ها و دشواری ها در تکامل زندگی مادی و معنوی

03 خرداد 1397 توسط زهره صالحيان لنجي

​یکی از واقعیاتی که بیانگر اولویت معنویات فطری بر خواسته‌های زودگذر جسمانی انسان است، این است که انحراف و گمراهی در افراد و جوامع معمولاً با غلبه مطلق باطل و آنچه خلاف واقعیت است، رخ نمی‌دهد، بلکه انحرافات اغلب در اثر افراط در رشد یکی از محاسن و غفلت از بقیه یا انکار سایر آن‌ها پدید می‌آید و عدم توازن از اینجا آغاز می‌گردد و باطل بر یک جنبه از خیرات غلبه می‌یابد و در فرد یا جامعه پذیرفته می‌شود.
اساساً اگر در جامعه صداقت و اعتماد غلبه نداشته باشد، دروغ و نفاق نمی‌تواند کار خود را پیش ببرد، زیرا زمانی که بنا بر صداقت و اعتماد گذاشته می‌شود، دروغگو و منافق می‌توانند از این موقعیت استفاده کنند و خود را راستگو و محق جلوه دهند. حق، وجود استقلالی و باطل، وجود تبعی دارد. در آیات و روایات نیز نمونه‌های گوناگونی در تأیید این نکته وجود دارد. در یکی از روایات منسوب به امیرالمؤمنین (ع) این بحث بیان شده است که اگر پوشش حق بر باطل نبود، باطل مورد استقبال مردم قرار نمی‌گرفت و دفع می‌شد. همچنین اگر اختلاط باطل با حق مانع پذیرش حق نمی‌شد، حق نیز به راحتی توسعه می‌یافت و مورد پذیرش قرار می‌گرفت. در روایت دیگری داریم که حق دوله دارد و باطل جوله (جولان). یا از قرآن استنباط می‌شود که باطل کف روی آب است و آن‌چنان که حباب از بین می‌رود و آب باقی می‌ماند، باطل نابود می‌شود و حق ماندنی است و این بیانگر این موضوع است که باطل همانند کف روی آب که با قدرت آب زنده است، با اتکاء بر قدرت حق پیش می‌رود. اگر در جامعه‌ای باطل بر حق غلبه یابد، آن جامعه خود به سمت هلاکت می‌رود و این با جامعه بیمار تفاوت دارد. در بسیاری از جوامع، مستکبرین، مترفین و سردمداران ظالم وجود دارند و در عموم آن جامعه، غلبه حقایق فطری قابل مشاهده است. بنابراین در عموم جوامع یا لااقل جوامعی که امکان ادامه حیات دارند، ادراکات و گرایش‌های فطری همواره از اصالت برخوردار هستند و باطل نیز در این جوامع فقط از طریق تلبّس به حق است که امکان ظهور می‌یابد و در نتیجه در تحلیل ابعاد مختلف پدیده‌های انسانی و اجتماعی از جمله محور و معیارهای یک الگوی تکامل مناسب که تأمین‌کننده جامع نیازهای انسانی باشد، محوریت فطرت انکارناپذیر است.

 نظر دهید »

نقش آسانی ها و دشواری ها در زندگی مادی و معنوی

03 خرداد 1397 توسط زهره صالحيان لنجي

تکامل و توسعه

از دیدگاه شهید مطهری، جوامع بشری نیز همانند افراد انسانی در صورتی در فرایند تکامل قرار می‌گیرند که هر چه بیشتر از طبیعت و نهادهای اقتصادی و اجتماعی استقلال یابند و به عقیده، ایمان و ایدئولوژی وابستگی پیدا کنند. سیر تکامل جامعه بشری به همین سمت است، آن‌چنان که جوامع بدوی وابستگی بیشتری به غرایز طبیعی، حیوانی و مؤلفه‌های اقتصادی و اجتماعی داشت و بشر امروز بیشتر به ایدئولوژی‌های جدید تعلق دارد و بر اساس آن در مسیر تکامل و توسعه قرار می‌گیرد (مطهری).

البته از سایر آراء شهید مطهری می‌توان چنین برداشت کرد که وی لزوماً بشر امروز را در تمام ابعاد، تکامل‌یافته نمی‌داند. همچنین از آرای ایشان نمی‌توان چنین استنباط کرد که وی قائل به تکامل جامع انسان در همه زمینه‌ها از آغاز تاریخ تاکنون است. اما در مجموع می‌توان گفت که از دیدگاه شهید مطهری، برایند و سیر کلی جوامع انسانی در نهایت به سمت تکامل و استقلال بیشتر از وابستگی‌های مادی و کسب آزادی معنوی است، به طوری که در پایان تاریخ اوج آزادی معنوی ممکن انسان و استقلال روح او از اقتضائات مادی تحقق می‌یابد.

نکته مهم این است که انسان نوع واحد است و به اندازه‌ای که می‌توان از تکامل اجتماعی و تمدنی بشر در طول تاریخ سخن گفت، این امکان در خصوص تکامل زیستی او وجود ندارد. انواع تکامل در جنبه‌های گوناگون زندگی انسان، به ابعاد مادی وجود او تقلیل‌پذیر نیست و به جنبه‌های معنوی، روحی و اجتماعی او باز می‌گردد. این نکته نیز بیانگر مبنای معنوی تکامل انسان پس از عبور از مراحل شدید وابستگی به ماده است. 

این‌چنین است که نظریه‌های مربوط به تکامل از دیدگاه شهید مطهری با محوریت ارزش‌های متفاوتی شکل می‌گیرد و معنای سعادت و کمال نیز از سایر اندیشه‌ها و مکاتب تمایز می‌یابد. بر این اساس، صورت، محتوا و مسئله‌شناسی در حوزه نظریه‌های مربوط به الگوی تکامل و پیشرفت، ساختار متفاوتی را شکل می‌دهد و اقتضائات خاص خود را پدید می‌آورد.

 نظر دهید »

نقش آسانی ها و دشواری ها در تکامل زندگی مادی ومعنوی

03 خرداد 1397 توسط زهره صالحيان لنجي

​انسان به اقتضای فطرت خود طالب جاودانگی و بی‌نهایت است و در او نفخه الهی دمیده شده، ولی در دنیایی حضور یافته است که به دلیل فنا و محدودیت آن، احساس غربت، بیگانگی و عدم تجانس می‌کند. این شرایط در انسان احساس درد و دلهره و اضطراب می‌آفریند و به همین دلیل است که اضطراب انسان فقط با یاد خداوند درمان می‌شود و مسائل دیگر همه سرگرمی است، به طوری که به اذعان قرآن فقط با یاد خداست که قلب‌ها آرام می‌گیرد. در واقع انسان همواره در طلب و عاشق کمال مطلق است و موجودات محدود او را راضی نمی‌کنند، در نتیجه حتی در صورت ناخودآگاهی خود نیز این جست‌وجوی کمال مطلق در میان مصادیق اشتباه، پیوسته ادامه دارد و این دلیل تنوع‌طلبی انسان در خصوص نیازها و خواست‌ها و عدم سکون و سکینه او با انواع محدود آن‌ها است. تلاش نامتناهی انواع انسان‌ها برای امور مطلوب متنوعی که برای خود تعریف می‌کنند، بیانگر همین بی‌نهایت‌طلبی و عدم اکتفا به دستاوردهای کنونی در هر زمان است ( مطهری). این مسئله همان تنوع‌طلبی بشر و عدم رضایت او از شرایط موجود و دستاوردهای مادی دائمی‌اش به صورت مستمر و طلب نداشته‌ها و اهداف خارج از دسترس خود و تعیین نسبت لذت و رنج خود با داشتن یا نداشتن آن‌ها است، در حالی که پس از وصول به این امیال مادی نیز لذت مطابق با تصور پیشین و آرامش و سکون ناشی از آن حاصل نمی‌شود و این حرکت و طلب، پیوسته امتداد می‌یابد. انسان در طلب مطلوب حقیقی خود گاهی در مصادیق دچار اشتباه می‌شود و آن‌ها را مطلوب واقعی تصور می‌کند، در حالی که پس از نیل به آرامش موقتی که بعد از وصول به مصادیق غلط می‌یابد، به حکم فطرت خود این عدم سنخیت و تمایز از مطلوب حقیقی را درک می‌کند و دچار بیزاری می‌شود و در طلب مطلوب جدید گام برمی‌دارد، در حالی که اگر از ابتدا به سوی مقصد واقعی میل می‌کرد و به وصال او دست می‌یافت، آرامش و سعادت واقعی تحقق می‌یافت (مطهری). 

همین موضوع نشان می‌دهد که نیازهای مادی و جسمانی انسان، تأمین‌کننده خواسته‌های اساسی و آرامش مطلوب او نیستند و گرایش‌های فطری با ویژگی‌های مذکور که با بی‌نهایت‌طلبی انسان نیز تناسب دارند، در میان خواسته‌های انسان جایگاه محوری دارند.

 نظر دهید »

نقش آسانی ها و دشواری ها در تکامل زندگی مادی ومعنوی

03 خرداد 1397 توسط زهره صالحيان لنجي

​لذت‌های انسان بر اساس خواسته‌های مادی و جسمانی یا روحی و معنوی او به دو دسته تقسیم می‌شوند. لذت‌های مادی مربوط به حواس هستند و با لذت اعضای بدن همراه‌اند، ولی لذت‌های معنوی و روحی با اعضای بدن حس نمی‌شوند و مربوط به ماده خارجی نیستند. لذت معنوی از قوت و پایداری بیشتری برخوردار است، به نحوی که انسان حتی قادر است در مواقع بسیاری لذت‌های مادی خود را فدای لذت‌های معنوی نماید. ایمان به عنوان نماد بزرگ‌ترینِ لذت‌های معنوی، در طول تاریخ شرایطی را برای انسان‌ها فراهم کرده است که نمونه‌های فراوانی از چشم‌پوشی لذت‌های مادی برای باورهای ایمانی در طول زندگی بشر وجود دارد (مطهری). از آنجایی که در دیدگاه شهید مطهری، فطرت بیانگر نوع خاص آفرینش انسان است ( مطهری) اساس نیازهای معنوی بشر نیز به گرایش‌ها و تمایلات فطری او مربوط است. در نتیجه تقدم و قوت لذت‌های معنوی نیز بیانگر اصالت و اولویت گرایش‌های فطری است.

 نظر دهید »

نقش آسانی ها و دشواری ها در تکامل زندگی مادی و معنوی

03 خرداد 1397 توسط زهره صالحيان لنجي

​شهید مطهری در نقد آراء اگزیستانسیالیست‌ها مسئله وجود ارزش‌ها در انسان را مورد بررسی قرار داده هاست. وی با ارجاع به نحوه مواجهه فلسفه شرقی و تأکید بر آراء ابن‌سینا در این زمینه بیان کرده است که تفسیر متفکران شرقی از تبعیت انسان از ارزش‌ها با تقسیم خیر به دو نوع معقول و محسوس تحقق می‌یابد. خیر خواسته‌ای برخاسته از عمق ذات انسان است که با دست‌یابی به آن چه در بعد مادی و چه معنوی، انسان مرحله‌ای از تکامل را پشت سر می‌گذارد. در این نگاه، در کنار واقعیت‌های مادی واقعیات معنوی نیز وجود دارند که متناسب با سایر نیازهای انسان یعنی نیازهای معنوی هستند. با این وصف، لفظ ارزش در تناظری غلط با خیر معقول بنا نهاده شده و لفظ سود و منفعت به دلیل تقویت وجودی انسان با خیرهای معنوی و دست‌یابی به تکامل از این راه، در این مورد نیز هم‌چون خیر محسوس قابل استفاده است. در فلسفه غرب هر چند که پس از مدتی اهمیت امر معنا و ارزش در کنشگری انسان مورد توجه قرار گرفت، اما تلاش برای حفظ سیطره تفسیر مادی از عالَم و غلبه روش تجربی بر روش‌های عقلی موجب شد ارزش به مثابه امری موهوم و جعلی و حتی قراردادی مورد تفسیر متفکران غربی قرار گیرد. به اعتقاد متفکران اگزیستانسیالیست، ارزش‌ها اموری آفریدنی هستند و نه کشف‌شدنی و این خود انسان است که به ارزش‌ها واقعیت می‌بخشد.
واقعیت این است که انسان در حوزه معانی، قدرت خلق و آفرینش ندارد. قدرت خلاقیت انسان در حوزه ماده و آن هم در سطح تغییر مواد و دست‌یابی به صورت جدید تحقق می‌یابد. در حوزه معانی نیز ابتکار و ابداع بشر خود را در حوزه اعتباریات به نمایش می‌گذارد و با اعتبار و قرارداد او نیز تغییری در نفس‌الامر اشیا حاصل نمی‌شود. تفسیری که ارزش‌ها را وابسته به اعتبار و آفرینش انسان می‌داند، در واقع منشأ حسن و قبح را به اراده و خواست بشر پیوند می‌زند و مبدأ واقعی این امور را نادیده می‌گیرد. در حالی که اهداف هیچ‌گاه نمی‌توانند خلق انسان و ابداع او باشند. جایگاه هدف همواره نسبت به انسان برتر است و از این رو، او به عنوان هدف آن را برمی‌گزیند و برای دست‌یابی به آن تلاش می‌کند. امری که خود مخلوق بشر و ساخته اوست، نمی‌تواند به عنوان هدفی مطلوب و دور از دسترس هدف دست‌یابی شود. این موضوع در مورد ارزش‌ها نیز صادق است. برای مثال انسان در مورد اسکناس قادر به اعتبار ارزش برای دسترسی به اهداف مطلوب خود است، ولی اگر هم‌چون بت‌پرستان، مخلوق بشر معبود و مطلوب او قرار گیرد، امری نامعقول پدید آمده است. این موضوع در قرآن نیز در مؤاخذه بت‌پرستان مطرح شده است. بنابراین، منشأ پیدایش ارزش‌ها لذت، منفعت و نیاز واقعی انسان است. انسان در مسیر کمال خود نیازمند واقعیت‌هایی وجودی است که بر این اساس برای دست‌یابی به این امور تلاش می‌کند و ریشه ارزش‌ها، قوه‌ای از قوای بشر است.

 نظر دهید »

نقش آسانی ها و دشواری ها در تکامل زندگی مادی و معنوی

03 خرداد 1397 توسط زهره صالحيان لنجي

​مراتب نفس و معیار کمال
انسان بر خلاف سایر موجودات بر اساس قدرت انتخاب خود در پیگیری آمال دنیوی یا خواسته‌های فطری، می‌تواند ماهیت خود را به ‌نحوی بسازد که یا با صورتی نزدیک به یکی از حیوانات – بر اساس نوع میل دنیوی محوری خود- محشور شود یا کمال انسانی را در نوع پرورش وجود و ساخت ماهیت خود به نمایش گذارد. انسان بر خلاف حیوانات در زمان تولد از همه خصلت‌های روحی و روانی ممکن برخوردار نیست و بر اساس انتخاب او، ابعاد ثانوی نیز در کنار ابعاد فطری شکل می‌گیرد و شخصیت او را شکل می‌دهد و تنها موجودی است که انتخاب می‌کند چه باشد (مطهری).

همان ‌طور که انسان وجود دو مرتبه خود وجدانی در برابر خود طبیعی را درون خود می‌یابد، در ضمن آن درک می‌کند که خود وجدانی او نسبت به خود طبیعی خودتر یا به بیان دیگر، خود حقیقی اوست، زیرا در پیروی از خود طبیعی در برابر خود وجدانی و تسلیم خود وجدانی در برابر آن احساس شکست می‌کند (مطهری). بزرگواری روح که با تأمین خواسته‌های خود وجدانی و ملکوتی تأمین می‌شود، حس شرافتی به انسان می‌دهد که در برابر حس تلخ دنائت و پستی تبعیت از خواسته‌ها مقابل گرایش‌های خود عالی و وابسته به خود دانی قرار می‌گیرد (مطهری).

با توجه به مبنای شهید مطهری در شناخت انسان، وجود واقعی بعد معنوی در کنار بعد مادی او موجب می‌شود که تکامل انسان در جهت غایات هر دو ساحت واقعی باشد و تزاحم اقتضائات این دو مرتبه وجودی انسان یا دست‌کم تعارض تفسیرهای منوط به خواسته‌های هر مرتبه در حوزه معیار تکامل، متفکران را نیازمند تعیین اصالت و اولویت ملاک‌های مادی یا معنوی گرداند. در این موضعِ گزینش، شهید مطهری هم بر اساس دلایل مذکور و هم با توجه به اقتضائات وجود معنوی انسان، اولویت و اصالت را به خواسته‌های روحانی و ساحت معنوی وجود او می‌دهد.

 نظر دهید »

نقش آسانی ها و دشواری ها در تکامل زندگی مادی و معنوی

03 خرداد 1397 توسط زهره صالحيان لنجي

ارزش های انسانی

اصالت‌های انسانی و معنویاتی که انسان در راستای دست‌یابی به آن‌ها تلاش می‌کند، ریشه در حقایق و واقعیت‌های فطری وجود او دارند که نیازآفرینی می‌کند و انسان را به سمت اهداف معنوی مطلوب سوق می‌دهند (مطهری)

اگر ارزش‌ها آفریده انسان باشند، از خاصیت ارزشمندی تهی می‌شوند. قداست موجود در ارزش‌های انسانی، بیانگر شأن متمایز و حس فرابشری انسان نسبت به آن‌ها است. حسی که در مورد آنچه آفریده خود بشر است، بی‌معنا و غیرمنطقی است. همان طور که شهید مطهری نیز بیان می‌کند، جایگاه غایی ارزش‌ها برای بشر، نشانه این است که این امور خارج از دسترس انسان است و وی در سعه وجودی خود در مسیر تکامل نیازمند کسب آن‌ها است. ناتوانی حذف ارزش از زندگی انسان با وجود تلاش برای تحقق این امر، نشان‌دهنده نیاز واقعی انسان به خیر معنوی است.

همان ‌طور که در سیر کمال مادی، عینیت‌های مادی به وجود انسان پیوسته و آن را تقویت می‌کنند، در سیر کمال معنوی نیز عینیت‌هایی از جنس غیرمادی وجود دارند که به صورت معنوی، موجب سعه وجودی انسان می‌شوند و در سیر تکامل و حرکت طبیعی مورد نیاز او هستند.

 نظر دهید »

نقش آسانی ها ودشواری ها در تکامل زندگی مادی ومعنوی

03 خرداد 1397 توسط زهره صالحيان لنجي

فطرت و تکامل

رنگ خاص و ویژگی متمایز ساحت معنوی انسان مربوط به خصلت‌های فطری او است. به اعتقاد شهید مطهری ادراک و گرایش‌های فطری انسان، آن بُعد از واقعیت وجودی وی است که در کنار ساحت مادی، الزامات خاص خود در زمینه‌های مختلف از جمله مسئله تکامل را به وجود می‌آورد.

از دیدگاه شهید مطهری، فطریات ادراکی انسان هر چند که به صورت بالفعل از بدو تولد به شکل ادراکی در او موجود نیستند، ولی قوه و استعدادی محسوب می‌شوند که پس از ورود انسان به حوزه اجتماع در قالب بعضی احکام خود را نشان می‌دهند. برای مثال شکل‌گیری مفهوم عددی مانند 2 تحت تأثیر حضور انسان در جامعه است، ولی احکام این عدد و نسبت آن با عددی مانند 4 مربوط به ادراک فطری اوست. از سوی دیگر، گرایش‌های فطری انسان که تاکنون شناخته شده‌اند، به پنج دسته تقسیم‌ می‌شوند: حقیقت‌جویی و گرایش به دانش، گرایش به خیر و فضیلت، گرایش به زیبایی، گرایش به ابتکار و خلاقیت, عشق و پرستش. معیار تمایز این گرایش‌ها از سایر امیال انسان این است که آن‌ها مبتنی بر «خودمحوری» نیستند، «آگاهانه‌اند» و توأم با حس «قداست» انسان نسبت به خود هستند ( مطهری)

 نظر دهید »

نقش آسانی ها و دشواری ها درتکامل زندگی مادی ومعنوی

03 خرداد 1397 توسط زهره صالحيان لنجي

کمال انسان با محوریت ابعاد روحی یا جسمی او قابل تعریف است. هر آنچه در مکاتب مختلف، معیار انسانیت و تمایز انسان از سایر موجودات قرار می‌گیرد، در ساحت معیار و ملاک کمال نیز از اولویت برخوردار می‌شود. فطریات انسان به عنوان ویژگی‌های خاص و تمایزبخش روح او می‌توانند محور دیدگاه‌های تکاملی روح‌محور قرار گیرند.

در واقع می‌توان گفت که انسان همواره در مسیر کمال در حرکت است. حتی زمانی که ضدکمال عمل می‌کند، در حال به کمال رساندن قوه‌ای از قوای خود است (مطهری)آنچه موجب اختلاف مکاتب و تمایز مسیر تکاملی انسان‌ها می‌شود، نظام اولویت‌بندی آن‌ها در تعیین مشخصات کمال انسانی است. اینکه فطریات، محور کمال بشری باشد، به این معنا نیست که در مسیر مادیات نیز برای انسان امکان تکامل وجود ندارد، بلکه آنچه تمایزبخش و اساس کمال بشری است، مربوط به حوزه فطریات انسان است و تکامل در مسیر ابعاد مادی انسان نیز تا جایی مطلوب است که تزاحم‌های این دو مسیر با اولویت مسیر روحی و فطری برطرف گردد.

ظاهراً توجه به فطرت و فطریات، محور نظام تکاملی بشر در اندیشه شهید مطهری را شکل می‌دهد. برای وی انسانیت انسان به ابعاد روحی و به تبع آن، به فطریات او بازگشت دارد و در نتیجه معیار کمال انسانی نیز با توجه به همین مؤلفه‌ها تعیین می‌شود. باید دید چگونه شهید مطهری این محوریت واصالت را به ابعاد فطری نسبت می دهد.

 نظر دهید »

نقش آسانی ها و دشواری ها در تکامل زندگی مادی و معنوی

02 خرداد 1397 توسط زهره صالحيان لنجي

​تکامل از دیدگاه جسمانیه‌الحدوث و روحانیه‌البقا بودن نفس انسان
ملاصدرا با اتکاء به آیه‌ای از قرآن که پس از توصیف مراحل مادی آفرینش انسان از بدو شکل‌گیری نطفه، وجود مرحله‌ای متفاوت از خلقت انسان را بیان می‌کند، نظریه جسمانیه‌الحدوث و روحانیه‌البقا بودن نفس انسان را می‌پروراند. بر اساس این نظریه هر چند سنخ ارواح بر اجسام تقدم دارد، ولی روح موجود مجرد تحقق یافته در جهانی دیگر نیست که بر جسم انسان نازل شده ‌باشد، بلکه در عین اینکه پرتویی از عالَمی دیگر است، زاییده جسم انسان است و در مسیر رشد او تحقق می‌یابد. در امتداد همین سیر است که مسیر تکاملی بشر در راستای استقلال هر چه بیشتر روح از جسم جریان می‌یابد.

جسمانیه‌الحدوث و روحانیه‌البقابودن نفس انسان، مسیر اساسی تکامل انسان در استقلال هر چه بیشتر فرد از ماده و طبیعت و جامعه از جبر محیطی، اجتماعی و اقتصادی است، شرایطی که نقش تعیین‌کننده را به ایمان، اندیشه و ایدئولوژی در مسیر حرکت جوامع می‌دهد. نکته دیگر این‌ است که بر اساس این نگاه، حتی اگر الگوی تکامل و پیشرفت، از مؤلفه‌های بومی و فرهنگی برخوردار باشد، محوریت و اساس آن مبتنی بر فطریات عام و مشترک انسانی است. این مسئله امکان ظهور الگوی نسبتاً عام تکامل و پیشرفت برای همه جوامع انسانی را با اتکاء بر فطریات انسان فراهم می‌کند.

 نظر دهید »

نقش آسانی ها ودشواری ها درتکامل زندگی مادی ومعنوی

02 خرداد 1397 توسط زهره صالحيان لنجي

​نقش شدائد در سازندگی انسان
راه حل واقع بینانه

وجود کژی ها و کاستی ها و انواع شرور و آلام در کتاب تکوین الهی، در دید نخست، ذهن هر انسانی را آزرده و شبهه ها و اشکال هایی را متوجه صفت عدالت و حکمت الهی می کند؛ او با خود می گوید چرا خداوندی که قادر بر همه امور و عالم نسبت به همه چیز و خیرخواه محض است، اجازه داده است که این همه کاستی در ساختار عالم ماده پدید آید؟

از سوی دیگر تقسیم به ظاهر غیر عادلانه خیرات و شرور عالم، ذهن آدمی را آزار می دهد؛ او با خود می پندارد که اگر انسان ها همگی مخلوق الهی اند؛ پس چرا هدایای الهی مساوی تقسیم نشده است. گویا در این دنیا سهم برخی، چیزی جز انواع دردها و مصیبت های طاقت فرسا نیست!

فلاسفه ی الهی به چنین شبهه هایی پاسخ های گوناگونی داده اند که که در مقاله قبلی به آن ها اشاره شده است. ما در این مجال به دنبال نقد این پاسخ ها نیستیم؛ ولی نکته ی قابل توجه آن است که ظاهراً نه با «عدمی خواندن شر» رنجِ دردمندان فروکش می کند و نه با «ضروری و انفکاک ناپذیر دانستن شرور از خیرات عالم» دور افتادگان از سفره ی فیض الهی، از آن برخوردار می گردند.

 نظر دهید »

نقش آسانی ها و دشواری ها درتکامل زندگی مادی ومعنوی

02 خرداد 1397 توسط زهره صالحيان لنجي

​امنیت اجتماعی حاصل از ازدواج
احساس امنیت اجتماعی حاصل از ازدواج از عواملی بوده است که بر احساس آرامش زنان افزوده است.

تا ازدواج نکردی تو جامعه خیلی به رسمیت شناخته نمی شی. تو محل کارت احساس می کنی مردها نگاه بدی بهت دارن، اما وقتی شوهر می کنی حس می‌کنی یک حصار امنیتی دورت هست که جرأت نمی کنن بهت نزدیک بشن، این احساس امنیت تو اجتماع به آدم آرامش می ده.

شناخت صحیح همسران نسبت به یکدیگر

شناخت درست همسران نسبت به یکدیگر از طریق تأثیر بر نحوۀ تعاملات آن ها در آرامش بخشی  نقش داشته است.

 نظر دهید »

نقش آسانی ها ودشواری ها در زندگی مادی ومعنوی

02 خرداد 1397 توسط زهره صالحيان لنجي

رشد و تکامل در زندگی زناشویی

رشد و تکامل حاصل از تحمل دشواری ها و مشکلات زندگی زناشویی در ایجاد آرامش برای زنان نقش داشته است.

با ازدواج آرامش آدم بیشتر می شه، با وجود اینکه مشکلات بیشتر می شه. مشکلات در وهلۀ اول که باهاش برخورد می کنی، خیلی زننده و سخته، شاید حتی به خدا شکایت کنی، اما وقتی تحمل می کنی و می گذره، می بینی همون مشکلات باعث ارتقاء و رشدت شده و این رشد و بزرگ شدن بهت آرامش می ده.

 بازدارندگی ازدواج از برخی گناهان و رشد حاصل از آن نیز موجب افزایش آرامش بوده است.

وقتی مجردی گاهی مرتکب خطاهایی می شی. مثلا با همکار مردت با این تفکر که شاید قسمت من این باشه، به نیت شناخت تعامل می کنی، بعد به شب قدر که می رسی می خوای توبه کنی، همین اذیتت می کنه و با خودت می گی اگر ازدواج کرده بودم دچار این خطا نمی شدم. ازدواج واقعا آدم رو از یه سری گناهان باز می داره و از این جهت خیلی آرامش بخشه. 

 نظر دهید »

رستگارنشدن فرزند

26 آذر 1396 توسط زهره صالحيان لنجي

​قالَ رَسُولُ اللهِ - صَلَّي اللهُ عَلَيْهِ وَ آلِه - : والَّذي نَفْسي بِيَدِهِ لَوْ اَنَّ رَجُلاً غَشَيَ امْرَأتَهُ و فِي الْبَيْتِ صَبِيٌّ … .

رسول اكرم - صلي الله عليه و آله - فرمود: قسم به آنکه جانم در دست اوست، اگر مردي با همسر خود آميزش كند و در آنجا، كودك بيداري آن دو را در حال آميزش ببيند و سخنان آنان و همچنين صداي تنفسشان را بشنود، آن طفل هرگز رستگار نخواهد شد، چه دختر باشد و يا پسر، سرانجام به زنا آلوده مي‌شود.

«وسائل الشيعه، ج 5، ص 16»

 نظر دهید »

امر به نماز

26 آذر 1396 توسط زهره صالحيان لنجي

​عَنْ مُعاوِيَةَ بْنَ وَهَبٍ قالَ: سَألتُ اَباعَبْدِاللهِ - عَلَيْهِ السَّلامُ - في كَمْ يُؤْخَذُ الصَّبيُّ بالصَّلوةِ؟ فَقالَ بَيْنَ سَبْعِ سِنينَ وسِتُ سِنينَ.

معاوية بن هب از امام صادق - عليه السلام - پرسيد، در چه سني كودك به نماز امر ‌شود؟ حضرت فرمود: بين شش و هفت سالگي.

«وسائل الشيعه، ج 2، ص 3»

 نظر دهید »

فرزند دختر وپسر

26 آذر 1396 توسط زهره صالحيان لنجي

​قالَ رسول الله - صَلَّي اللهُ عَلَيْهِ وَ آلِه - مَنْ فَرَّحَ ابْنَتَهُ فَكَاَنَّما اَعْتَقَ رَقَبَةً مِنْ وُلْدِ اِسْمعيلَ وَ مَنْ اَقَرَّ عَيْنَ ابْنٍ فَكَاَنَّمابَكي مِنْ خَشْيَةِ اللهِ.

رسول خدا - صلي الله عليه و آله - فرمود: كسي كه دختر بچه خود را شادمان كند مانند كسي است كه بنده‌اي را از فرزندان (حضرت) اسماعيل، آزاد كرده باشد، و آن كس كه پسر بچه خود را مسرور و ديده او را روشن كند مانند كسي است كه از خوف خدا گريسته باشد.

«مكارم الاخلاق، ص 114»

 نظر دهید »

وای بر پدران آخرالزمان

26 آذر 1396 توسط زهره صالحيان لنجي

​رُوِيَ عَنِ النَّبِيِّ - صَلَّي اللهُ عَلَيْهِ وَ آلِه - اِنَّهُ نَظَرَ اِلي بَعْضِ الْاَطْفالِ فَقالَ: وَيْلٌ لِاَولادِ آخِرِ الزَّمانِ 

رسول اكرم به تعدادي از كودكان نگاه کرد، سپس فرمود: واي بر فرزندان آخر‌الزمان از پدرانشان. عرض شد يا رسول الله از پدران مشرك آن‌ها؟ فرمود: نه بلكه از پدران مسلمانشان كه هيچ چيز از فرائض مذهبي را به آنان نمي‌آموزند و اگر خود فرزندان پاره‌اي از مسائل ديني را فرا گيرند آن‌ها را باز مي‌دارند و تنها به اين قانع هستند كه فرزندانشان متاع ناچيزي از دنيا بدست آورند، من از اين قبيل پدران بري هستم و آنان نيز از من بيزارند.

 «مستدرك الوسائل، ج 2، ص 625»

 نظر دهید »

عدالت بین فرزندان

26 آذر 1396 توسط زهره صالحيان لنجي

​ النَّبيِّ - صَلَّي اللهُ عَلَيْهِ وَ آلِه - نَظَرَ اِلي رَجُلٍ لَهُ ابْنانِ فَقَبَّلَ اَحَدَهُما وَ تَرَكَ الآخَرَ. فَقالَ رسول الله - صَلَّي اللهُ عَلَيْهِ وَآلِه - فَهَلّا ساوَيْتَ بَيْنَهُما؟

(پدري با دو فرزند خود شرفياب محضر رسول اكرم - صلي الله عليه و آله - بود. يكي از فرزندان خود را بوسيد و به فرزند ديگر اعتنايي نكرد.) پيغمبر كه اين رفتار (نادرست) را مشاهده كرد، به او فرمود: چرا با فرزندانت به طور مساوي رفتار نمي‌كني؟

«مكارم الاخلاق، ص 113»

 

حدیث,احادیث

 

قال الامام الصادق - عَلَيْهِ السَّلامُ - : اِعْدِلُوا بَيْنَ اَوْلادِكُمْ كَما تُحِبّونَ اَنْ يَعْدِلُوا بَيْنَكُمْ.
امام صادق - عليه السلام - فرمود: بين فرزندان خود به عدالت رفتار نماييد، همان طور كه مايليد فرزندان شما بينتانبه عدل و داد رفتار كنند.

«بحار الانوار، ج101، ص92»

 نظر دهید »

حدیث و روایات

26 آذر 1396 توسط زهره صالحيان لنجي

​

قال الامام الباقر- عَلَيْهِ السَّلامُ - : إذا بلغ الغلام ثلاث سنين فقل له سبع مرات قل لا إله إلا الله ثم يترك حتى يبلغثلاث سنين و سبعة أشهر و عشرين يوما ثم يقال له قل محمد رسول الله سبع مرات و … .

امام باقر - عليه السلام - فرمود: هنگامي که کودک به سه سالگي رسيد به او بگويند هفت مرتبه بگويد لا اله الّا الله (تا بياموزد)، در چهار سالگي به او بگويند که هفت مرتبه بگويد محمد رسول الله (تا ياد بگيرد)، در پنج سالگي رويش را به قبله متوجه كنند و به او بگويند كه سر به سجده بگذارد، در پايان شش سالگي ركوع و سجده صحيح را به او بياموزند و در هفت سالگي به طفل گفته شود: دست و رويت را بشوي و پس از آن به او گفته شود: نماز بخوان.

«مكارم الاخلاق، ص 115»

 نظر دهید »

همسان همسری

18 آذر 1396 توسط زهره صالحيان لنجي

 به عقیده برگس و والین، دو روانشناسی که در این حوزه کار کرده اند، در بررسی‌های مربوط به انتخاب همسر پنج عامل به‌عنوان عواملی كه اصولاً تعیین كننده هستند به چشم می‌آیند:

1ـ همجواری

2ـ تصور از همسر ایده‌آل

3ـ تصویری از والدین و زناشویی آنها

4ـ همسان همسری

5ـ نیازهای شخصیت.

 

همسان همسری

نظریه همسان همسری استوار بر این فرض است که هر چه شباهت ها و همانندی بیشتر باشد دو طرف بیشتر مایل به آشنایی با یکدیگر هستند.

همانندی های قومی، فرهنگی، طبقه اجتماعی، مذهب مشترک، ارزش های مشترک، سن و سال نزدیک به هم و سطح تحصیلاتی مشابه و علایق مشترک بنیان و پایه استواری برای ایجاد زندگی مشترک است. در مورد علاقه مشترک منظور این نیست که دو نفر به همراه هم یک علاقه را دنبال کنند. بلکه ممکن است به طور فردی به آن بپردازند اما هر دو نفر به آن حوزه علاقمند باشند. مثلا علاقه مشترک به موسیقی، هنر، صنایع دستی، طبیعت… و البته همه آنچه که گفته شد به این معنی نیست که اگر در برخی حوزه ها با هم تفاوت داشتند الزاما روابط آنها پایدار و موفق نخواهد بود. اما هر چه مشترکات بیشتر باشد زندگی و ارتباط راحت تر و آسان تر خواهد بود. به همین دلیل متخصصان اکثرا معتقدند که اگر می خواهید ازدواج موفق با ثبات و شادمانی داشته باشید باید به جستجوی فردی باشید با خصوصیات و کیفیاتی که در انتخاب بهترین دوست به دنبال آن هستید. یا به عبارت دیگر با کسی ازدواج کنید که مانند صمیمی ترین دوست شما باشد.

همسانی میان دو فرد نه‌تنها آنان را به‌سوی یكدیگر جذب می‌كند، بلكه پیوند و وصلت ایشان را استوارتر می‌سازد. همه نظام‌های همسرگزینی به ازدواج همسان تمایل دارند و این خود نتیجه تمایل به معامله‌گریست. یعنی معمولاً باتوجه به انواع مشخصات، افراد همسان با یكدیگر ازدواج می‌كنند.

 

ناهمسان همسری

نظریه ناهمسان همسری بیان می کند که ما بیشتر به افرادی علاقمند می شویم که ما را کامل می کنند. مثلا فرد خجالتی از فرد جسور خوشش می آید یا یک فرد اجتماعی و اهل رفت و آمد یک فرد منزوی و اهل مطالعه را جذاب می داند.

فرض اصلی این نظریه این است که ما تمایل داریم کسی را جستجو کنیم که دارای آن چیزی است که ما نداریم و مایل به داشتن آن هستیم. بعضی از مردم این نظریه را می پذیرند. چرا که به نظر می رسد منبعی برای شهود و احساس در آن نهفته است. اما اگر آشنایی را از انتخاب همسر جدا کنیم واقعیت آشکار می شود. تحقیقات نشان می دهد که در اکثر ازدواج های موفق دو طرف معمولا از بسیاری جهات به هم شبیه هستند. هر چند که شاید در دوره آشنایی، تفاوت ها به نظرشان جذاب بیاید. در واقع تفاوت ها باعث جذب آدم ها به یکدیگر می شوند اما باعث ماندگاری رابطه نه. آن چیزی که رابطه را ماندگار می کند، همسانی و تشابه و تناسب است.

نظریه صافی

نظریه دیگری که برای توضیح فرایند آشنایی تا انتخاب همسر مفید است. نظریه صافی است. این نظریه بیان می کند که مردم برای آشنایی و نهایتا انتخاب همسر از صافی های پیچیده ای عبور می کنند که به تدریج دامنه مخروطی آن تنگ تر می شود و انتخاب محدودتر می شود تا این که نهایتا به یک انتخاب می رسند.

اولین صافی یا اولین عامل تاثیر گذار آشنایان هستند. منظور از آشنایان اقوام خویشان، دوستان، همسایگان، همکاران هم کلاس ها و… هستند که با آنها مواجه می شویم. مکان جغرافیایی و زمان آشنایی عوامل موثری هستند که در این مرحله تاثیر گذارند. البته رسانه های جدید از قبیل اینترنت، فضا و زمان مجازی برای ارتباط ایجاد کرده اند که آنها را نیز می توان در این صافی موثر دانست.

منظور از صافی پیشینه اجتماعی گروه قومی و نژادی، طبقه اجتماعی – اقتصادی و سن است که در این مرحله افراد به طور هشیار یا ناهشیار آن را لحاظ می کنند.

جذابیت در مرحله بعد به صورت یک صافی عمل می کند و در تصمیم گیری افراد موثر است. همسانی و هماهنگی بیشتر معطوف به شخصیت علایق باورها و ارزش هاست. هر چه افراد به لحاظ این چند عامل با هم هماهنگی بیشتری داشته باشند احتمال این که با هم ازدواج کنند بیشتر است.

 

صافی ها معمولا این ها هستند:

صافی آشنایان: افراد مناسبی که می شناسید. یعنی شما در مرحله اول به دور و بری های خود توجه می کنید و سعی می کنید فرد مورد نظرتان را از میان آنها پیدا کنید. خانواده، گروه های اجتماعی، همکاران و دوستان و… را بررسی کرده و آنها را از فیلتر خود می گذرانید.

صافی پیشینه اجتماعی: افراد با پیشینه اجتماعی همانند بیشتر جذب یکدیگر می شوند. همسانی فرهنگی هم در همین جا مطرح می شود. تصور و برداشت مردم از صفات شخصی مطلوب در یك همسر ایده‌آل بخشی از فرهنگ یك گروه است كه توسط اعضای جدیدتر آن گروه مورد تقلید واقع می‌شود. این تصورات اگرچه در مدت زمان معینی ثابت باقی می‌مانند اما تحت شرایط و مقتضیات جدید تاحدودی متحول می‌گردند. هر فرهنگی تصوری از همسر مطلوب را در اذهان اعضای یك جامعه می‌پروراند. این تصورسازی برحسب اینكه در آن فرهنگ چه چیزی مهم است و بسته به اینكه ازدواج در آن جامعه چه كاركردهایی را به انجام می‌رساند متفاوت است.

صافی جذابیت: خیلی ساده است! افراد جذاب توجه شما را جلب می کنند و به همان اندازه اگر فردی برای شما جذاب نباشد پشت صافی شما گیر خواهد کرد.

صافی همسانی و هماهنگی: شخصیت های هماهنگ با شما شما را بیشتر جلب می کنند. در واقع در مهم ترین بخش انتخاب و سخت ترین بخش آن، فرد دنبال این می گردد که چقدر با طرف مقابلش هماهنگی و تشابه شخصیتی دارد. اگر طرف مقابل شما در این مرحله مردود شود، شما او را انتخاب نخواهید کرد.

همسانی میان دو فرد نه‌تنها آنان را به‌سوی یكدیگر جذب می‌كند، بلكه پیوند و وصلت ایشان را استوارتر می‌سازد.

 1 نظر

همسرداری در اسلام

18 آذر 1396 توسط زهره صالحيان لنجي

​پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله) فرمود: وقتی مرد به زن خود با محبت می نگرد و زنش نیز به او با مهر نگرد، خداوند به دیده ی رحمت به آن ها نگاه می کند.

امروزه یکی از مهم ترین مشکلات خانواده ها نداشتن مدیریت صحیح در زندگی است؛ بسیاری از اختلافات، چالش ها و مشاجرات که مقدمه فروپاشی خانواده هاست، ناشی از نداشتن الگویی کامل در اداره خانواده است.

لذا بر آن شدیم تا آیین همسرداری اسلامی را که بر گرفته از احادیث و منابع کامل میباشد را تقدیم شما خوانندگان محترم بنمایم.

یکی از موضوعات مهمی که هر مؤمنی خواهان فهم آن از کلام درباره معصومین علیهم السلام است، موضوع «آیین همسرداری اسلامی» است .

بدین منظور، «آیین همسرداری در احادیث اسلامی » که برگرفته از «40 حدیث » در این زمینه میباشد رابرداشت کردیم و با ترجمه هایی دقیق و روان همراه سازیم و با عنوان هایی زیبا و تفکر برانگیز زمینه تدبر فراهم کنیم

این نکته را نیز خاطرنشان کنیم که 20 حدیث آغازین آن ها مربوط به «اخلاق شوهر نسبت به همسر» و 20 حدیث پسین آن ها مربوط به «اخلاق زن نسبت به همسر» است .

چشمان امید ما می گوید که این «حدیث گزینی » مطبوعتان می آید و مقبولتان می افتد; اما «خواجه شیراز» نیز چه در سفته است که گفته است:

صالح و طالح متاع خویش نمودند
تا كه قبول افتد كه در نظر آيد

یكم ؛اخلاق شوهر نسبت به همسر

اظهار محبت بيشتر: «ايمان بيشتر»

1- پيامبر عزيز خدا صلي الله عليه و آله مي فرمايند:

«كلما ازداد العبد ايمانا ازداد حبا للنسآء (1) ; هر چه ايمان بنده زياد شود، محبت [وي] به زن ها نيز زياد مي شود .»

دوستدار اهل بيت عليهم السلام دوستدار همسر است

2
- امام صادق عليه السلام مي فرمايند:

«كل من اشتد لنا حبا اشتد للنساء حبا (2) ; هر كس بيشتر دوستدار ما (خاندان عصمت و طهارت) باشد، به زن ها (همسرش) نيز بيشتر دوستي مي كند .»

صفاي زندگي اينجاست، اينجا

3-
 حضرت اميرالمؤمنين علي عليه السلام مي فرمايند:

«فدارها علي كل حال واحسن الصحبة لها فيصفو عيشك (3) ; هميشه با همسرت مدارا كن، و با او به نيكي همنشيني كن تا زندگيت باصفا شود .»

از تكبر و خشونت بپرهيز

4-
 پيامبر عزيز خدا صلي الله عليه و آله مي فرمايند:

«خير الرجال من امتي الذين لايتطاولون علي اهليهم و يحنون عليهم ولا يظلمونهم (4) ; بهترين مردان امت من، آن كساني هستند كه نسبت به خانواده خود خشن و متكبر نباشند و بر آنان ترحم و نوازش كنند و به آنان آزار نرسانند .»

سيلي، هرگز!

5
- پيامبر عزيز خدا صلي الله عليه و آله مي فرمايند:

«فاي رجل لطم امراته لطمة، امرالله عزوجل مالك خازن النيران فيلطمه علي حر وجهه سبعين لطمة في نار جهنم (5) ; هر كس به صورت زنش سيلي بزند، خداوند به آتشبان جهنم دستور مي دهد تا در آتش جهنم هفتاد سيلي بر صورت او بزند .»

من تو را دوست دارم

6-
 پيامبر عزيز خدا صلي الله عليه و آله مي فرمايند:

«قول الرجل للمراة اني احبك لا يذهب من قلبها ابدا (6) ; اين گفتار مرد به همسرش كه «من تو را دوست دارم » ، هرگز از قلب زن بيرون نمي رود.»

تامين سعادت ديني و دنيايي همسر

7-
 پيامبر عزيز خدا صلي الله عليه و آله مي فرمايند:

«للمراة علي زوجها ان يشبع بطنها، و يكسو ظهرها، ويعلمها الصلاة والصوم والزكاة ان كان في مالها حق، ولاتخالفه في ذلك (7) ; حق زن بر شوهرش اين است كه او را سير كند، لباس بپوشاند، نماز و روزه و زكات را - اگر در مال زن حق زكاتي است - به او ياد دهد، و زن نيز در اين كارها با او مخالفت نورزد .»

اين هم جهاد در راه خداست

8
- امام رضا عليه السلام مي فرمايند:

«الكآد علي عياله من حل كالمجاهد في سبيل الله (8) ; كسي كه از راه حلال براي تامين رفاه خانواده اش تلاش مي كند، همچون مجاهدي است كه در راه خدا جهاد مي كند .»

آيا هديه هم مي خري؟

9-
 پيامبر عزيز خدا صلي الله عليه و آله مي فرمايند:

«من دخل السوق فاشتري تحفة فحملها الي عياله كان كحامل صدقة الي قوم محاويج وليبدا بالاناث قبل الذكور فان من فرح ابنته فكانما اعتق رقبة من ولد اسماعيل ومن اقر بعين ابن فكانما بكي من خشية الله ومن بكي من خشية الله ادخله الله جنات النعيم (9) ; هر كس به بازار رود و هديه اي براي خانواده اش بخرد و ببرد، [پاداش او ] مانند كسي است كه براي نيازمندان صدقه مي برد [ . و هنگامي كه هديه را به خانه مي برد]، بايد، قبل از پسران، به دختران بدهد، زيرا كسي كه دخترش را شادمان كند، مانند كسي است كه يك بنده از فرزندان اسماعيل را آزاد كرده است . و هر كس [با دادن هديه اي ] چشم پسري را روشن كند، گويا از ترس خدا گريسته است و هر كس از ترس خدا بگريد، خداوند او را داخل نعمت هاي بهشت كند .»

بازار و خريد گوشت

10
- امام سجاد عليه السلام مي فرمايند:

«لان ادخل السوق ومعي درهم ابتاع به لحما لعيالي وقد قرموا اليه احب الي من ان اعتق نسمة (10) ; براي من به بازار رفتن و خريد يك درهم گوشت براي خانواده ام كه ميل به گوشت دارند، از بنده آزاد كردن دوست داشتني تر است .»


سوغاتي را فراموش نكن

11-
 امام صادق عليه السلام مي فرمايند:

«اذا سافر احدكم فقدم من سفره فليات اهله بما تيسر (11) ; هرگاه يكي از شما به مسافرت رود و سپس از سفر برگردد، پس بايد براي خانواده خود به اندازه اي كه توانايي دارد سوغاتي بياورد .»

براي او آرايش مي كني؟

12-
 امام باقر عليه السلام مي فرمايند:

«النسآء يحببن ان يرين الرجل في مثل ما يحب الرجل ان يري فيه النسآء من الزينة (12) ; همان گونه كه مردان دوست دارند زينت و آرايش را در زنانشان ببينند، زنان نيز دوست دارند زينت و آرايش را در مردانشان ببينند .»


خانه را گرم نگه دار

13
- امام رضا عليه السلام مي فرمايند:

«بنبغي للمؤمن ان ينقص من قوت عياله في الشتآء ويزيد في وقودهم (13) ; سزاوار است كه مؤمن در زمستان از خوراك خانواده اش كم كند، و بر [چوب و زغال و] وسيله گرم كننده آنان بيفزايد .»

شاد ساختن خانواده در مناسبت هاي فرخنده

14
- راوي مي گويد به امام صادق عليه السلام عرض كردم: حق زن بر شوهرش چيست؟ حضرت فرمودند:

«. . . ولاتكون فاكهة عامة الا اطعم عياله منها ولايدع ان يكون للعيد عندهم فضل في الطعام وان يسني لهم في ذلك شي ء ما لم يسن لهم في سآئر الايام (14) ; . . . هر ميوه اي كه همه مردم از آن مي خورند، بايد به خانواده اش بخوراند و در روزهاي عيد خوراك آنان را افزايش دهد، و چيزهايي براي آنان فراهم كند كه در روزهاي ديگر فراهم نمي كرده است .»


تهمت و سوء ظن هرگز

15
- امام صادق عليه السلام مي فرمايند:

«لا تقذفوا نسآءكم فان في قذفهن ندامة طويلة وعقوبة شديدة (15) ; به زنان خود تهمت نزنيد [و نسبت ناروا ندهيد]، زيرا در اين كار، [براي شما] پشيماني طولاني و كيفر سختي خواهد بود .»


خدا كند تو بيايي

16
- پيامبر عزيز خدا صلي الله عليه و آله مي فرمايند:

«هلك بذي المروة ان يبيت الرجل عن منزله بالمصر الذي فيه اهله (16) ; از جوانمردي دور است كه [مردي] در شهري كه خانواده اش هستند باشد، ولي در غير خانه خود بخوابد .»


آداب ورود به خانه

17
- امام صادق عليه السلام مي فرمايند:

«يسلم الرجل اذا دخل علي اهله واذا دخل يضرب بنعليه ويتنحنح يصنع ذلك حتي يؤذنهم انه قد جآء حتي لا يري شيئا يكرهه (17) ; هنگامي كه مرد با خانواده اش برخورد مي كند، [به آنان] سلام كند و هنگام ورود با صداي كفش و با سرفه كردن، خانواده اش را از آمدن خود با خبر كند، تا اينكه چيزي نبيند كه او را ناخوش آيد .»


در كنار همسر نشستن

18
- پيامبر عزيز اسلام صلي الله عليه و آله مي فرمايند:

«جلوس المرء عند عياله احب الي الله تعالي من اعتكاف في مسجدي هذا (18) ; نشستن مرد در كنار خانواده اش، نزد خداي بزرگ دوست داشتني تر از اعتكاف [و نشستن] در اين مسجد من است .»


تا كنون لقمه در دهانش گذاشته اي؟

19-
 پيامبر عزيز خدا صلي الله عليه و آله مي فرمايند:

«ان الرجل ليؤجر في رفع اللقمة الي في امراته (19) ; مرد در برابر لقمه اي كه در دهان زنش مي گذارد پاداش مي برد .»


كتك نزن، فرياد نكش!

20-
 پيامبر عزيز خدا صلي الله عليه و آله به يكي از زنان درباره حق زن بر شوهرش مي فرمايند:

«حقك عليه ان يطعمك مما ياكل ويكسوك مما يلبس ولا يلطم ولا يصيح في وجهك (20) ; حق تو بر شوهرت اين است كه از آنچه خود مي خورد به تو غذا دهد، و از آنچه خود مي پوشد تو را نيز بپوشاند، و به روي تو سيلي نزند و فرياد نكشد .»


دوم:اخلاق زن نسبت به همسر

زيور اطاعت به گردن آويز

21
- پيامبر عزيز خدا صلي الله عليه و آله مي فرمايند:

«ان للرجل حقا علي امراته اذا دعاها ترضيه واذا امرها (21) لا تعصيه ولا تجاوبه بالخلاف ولا تخالفه (22) ; مرد حقي بر زنش دارد [و آن حق اين است كه] چنانچه او را صدا زند پاسخ دهد، و هنگامي كه او را دستوري دهد سرپيچي نكند و پاسخ مخالف ندهد و با او مخالفت نورزد .»


باران عشق و محبت

22
- امام رضا عليه السلام مي فرمايند:

«اعلم ان النسآء شتي فمنهن الغنيمة والغرامة و هي المتحببة لزوجها والعاشقة له … (23) ; بدان كه زنان گوناگونند، برخي از آنان دستاوردي گرانبها و تاوان [رنج هاي آدمي] هستند و اين زن كسي است كه به شوهرش محبت مي كند و عاشق اوست .»


رضايت و شفاعت

23
- امام باقر عليه السلام مي فرمايند:

«لا شفيع للمراة انجح عند ربها من رضا زوجها (24) ; براي زن هيچ شفيعي نزد پروردگارش به اندازه رضايت شوهرش سودمندتر نيست .»


عطر مهر و محبت

24
- پيامبر عزيز خدا صلي الله عليه و آله مي فرمايند:

«للرجل علي المراة ان تلزم بيته وتودده وتحبه وتشفقه وتجتنب سخطه وتتبع مرضاته وتوفي بعهده ووعده (25) ; حق مرد بر زن اين است كه [زن] ملازم خانه او باشد، و به شوهرش دوستي و محبت و دلسوزي كند، و از خشم وي دوري گزيند، و آنچه را مورد رضايت اوست انجام دهد، و به پيمان و وعده وي وفادار باشد .»


سرانجام ناسپاسي

25
- امام صادق عليه السلام مي فرمايند:

«ايما امراة قالت لزوجها: ما رايت قط من وجهك خيرا فقد حبط عملها (26) ; هر زني به شوهرش بگويد: من از تو هرگز خيري نديدم، [ثواب] كارش از بين مي رود .»


لجبازي هرگز

26
- پيامبر عزيز خدا صلي الله عليه و آله مي فرمايند:

«خير نسائكم الودود الولود المؤاتية وشرها اللجوج (27) ; بهترين زنانتان زني است كه با محبت، فرزندآور و سازگار باشد، و بدترين آنان زني است كه لجباز باشد .»


خشمگين كردن شوهر هرگز

27
- پيامبر عزيز خدا صلي الله عليه و آله مي فرمايند:

«طوبي لامراة رضي عنها زوجها (28) ; خوشا به حال زني كه شوهرش از او راضي باشد .»


اذيت نكن

28-
 پيامبر عزيز خدا صلي الله عليه و آله مي فرمايند:

«من كان له امراة تؤذيه لم يقبل الله صلاتها ولا حسنة من عملها حتي تعينه وترضيه وان صامت الدهر وقامت واعتقت الرقاب وانفقت الاموال في سبيل الله وكانت اول من ترد النار ثم قال: وعلي الرجل مثل ذلك الوزر والعذاب اذا كان لها مؤذيا ظالما (29) ; كسي كه زني دارد كه [آن زن] به او آزار مي رساند، خداوند نماز و كارهاي نيك زن را نمي پذيرد تا اينكه به مرد كمك و او را راضي كند، اگر چه اين زن تمام عمر را روزه بگيرد و نماز بخواند و بندگان را آزاد و دارايي [اش] را در راه خدا انفاق كند . و اين زن نخستين كسي است كه وارد آتش جهنم مي شود . سپس حضرت فرمودند: مرد نيز چنين گناه و عذابي دارد اگر زنش را آزار رساند و [به او] ستم كند .»


چگونه مي تواني او را غمگين ببيني؟

29-
 امام صادق عليه السلام مي فرمايند:

«. . . سعيدة سعيدة امراة تكرم زوجها ولا تؤذيه وتطيعه في جميع احواله (30) ; خوشا به سعادت و خوشا به سعادت آن زني باد كه شوهرش را بزرگ دارد و به او آزار نرساند و هميشه از شوهرش فرمانبري كند .»


چشمداشت بجا و منطقي

30
- پيامبر عزيز خدا صلي الله عليه و آله مي فرمايند:

«لا يحل للمراة ان تتكلف زوجها فوق طاقته (31) ; براي زن جايز نيست كه شوهرش را به بيش از توانايي اش مجبور كند .»


مهمان، با اجازه شوهر

31
- پيامبر عزيز خدا صلي الله عليه و آله مي فرمايند:

«ايها الناس ان لنسآءكم عليكم حقا ولكم عليهن حقا حقكم عليهن [ . . . ان ] لا يدخلن احدا تكرهونه بيوتكم الا باذنكم (32) ; مردم! زن هاي شما بر شما حقي دارند و شما هم بر آنان حقي داريد . حق شما بر آنان اين است كه كسي را كه شما رضايت نداريد، بدون اجازه به منزلتان وارد نكنند .»


هم به استقبالش برو و هم او را بدرقه كن

32-
 مردي خدمت رسول خدا صلي الله عليه و آله آمد و عرض كرد: همسري دارم كه هرگاه وارد خانه مي شوم به استقبالم مي آيد، و چون از خانه بيرون مي روم بدرقه ام مي كند و زماني كه مرا اندوهگين مي بيند مي گويد: اگر براي رزق و روزي [و مخارج زندگي ] غصه مي خوري، بدان كه خداوند آن را به عهده گرفته است و اگر براي آخرت خود غصه مي خوري، خدا اندوهت را زياد كند [و بيشتر به فكر آخرت باشي . ] رسول خدا صلي الله عليه و آله فرمودند: «ان لله عمالا و هذه من عماله لها نصف اجر الشهيد (33) ; براي خدا كارگزاراني [در روي زمين] است و اين زن يكي از كارگزاران خداست كه پاداش او برابر با نيمي از پاداش شهيد است .»


در اين كارها نيز به او كمك كن

33-
 پيامبر عزيز خدا صلي الله عليه و آله مي فرمايند:

«ايما امراة اعانت زوجها علي الحج والجهاد او طلب العلم اعطاها الله من الثواب ما يعطي امراة ايوب عليه السلام (34) ; هر زني كه در حج و جهاد و دانش اندوزي به شوهرش كمك كند، خداوند آن پاداشي را كه به زن حضرت ايوب عليه السلام داده است، به او مي دهد .»


شهري در بهشت خدا

34-
 امام صادق عليه السلام مي فرمايند:

«ما من امراة تسقي زوجها شربة من مآء الا كان خيرا لها من عبادة سنة صيام نهارها وقيام ليلها ويبني الله لها بكل شربة تسقي زوجها مدينة في الجنة وغفر لها ستين خطيئة (35) ; هر زني كه به شوهرش مقداري آب دهد، براي او بهتر از عبادت يك سال است كه روزهايش روزه باشد و شب هايش عبادت كند . و خداوند به جاي هر مقدار آبي كه به شوهرش بنوشاند، شهري در بهشت برايش مي سازد و شصت گناهش را مي آمرزد .»


تامين امنيت رواني همسر

35-
 پيامبر عزيز خدا صلي الله عليه و آله مي فرمايند:

«حق الرجل علي المراة انارة السراج واصلاح الطعام وان تستقبله عند باب بيتها فترحب وان تقدم اليه الطست والمنديل وان توضئه وان لاتمنعه نفسهآ الا من علة (36) ; حق مرد بر زن اين است كه چراغ خانه را روشن سازد; غذاي مطبوع فراهم كند; و تا در خانه اش به پيشواز او برود و به او خوشامد بگويد; و تشت آب و حوله را براي او آماده كند و دست هاي او را بشويد; و بدون دليل (عذر شرعي) مانع شوهر نسبت به نفس خودش نشود .»


رحمت خدا از آن كدبانويان است

36-
 امام صادق عليه السلام از پيامبر عزيز خدا صلي الله عليه و آله روايت مي كند:

«ايما امراة دفعت من بيت زوجها شيئا من موضع الي موضع تريد به صلاحا نظر الله اليها ومن نظر الله اليه لم يعذبه (37) ; هر زني كه در خانه شوهرش چيزي را براي سامان دادن وضع خانه جابه جا كند، خداوند نظر [رحمت] به او مي كند . و هر كس مورد نظر [رحمت] خدا قرار گيرد، خدا عذابش نمي كند .»


خوشبوترين عطر، زيباترين لباس، نيكوترين زينت

37-
 پيامبر عزيز خدا صلي الله عليه و آله درباره حق شوهر بر زن مي فرمايند:

«عليها ان تطيب باطيب طيبها وتلبس احسن ثيابها وتزين باحسن زينتها (38) ; بر زن است كه [براي شوهرش ] خوشبوترين عطرهايش را بزند و قشنگترين لباس هايش را بپوشد، و از زيباترين زينت هايش استفاده كند .»


هنر آشپزي

38-
 امام صادق عليه السلام مي فرمايند:

«خير نسآءكم الطيبة الريح الطيبة الطبيخ التي اذا انفقت انفقت بمعروف وان امسكت امسكت بمعروف فتلك عامل من عمال الله وعامل الله لايخيب ولايندم (39) ; بهترين زنان شما زني است كه داراي بويي خوش و دست پختي خوب باشد . هنگامي كه خرج مي كند، بجا خرج كند، و هنگامي كه خرج نمي كند بجا از خرج كردن خودداري ورزد . چنين زني كارگزاري از كارگزاران خداست و كارگزار خدا نه نااميد مي شود و نه پشيمان .»


آرايش فقط براي شوهر

39
- پيامبر عزيز خدا صلي الله عليه و آله مي فرمايند:

«ان من خير نسآءكم . . . المتبرجة من زوجها الحصان عن غيره (40) ; بهترين زنان شما آن زني است كه براي شوهرش آرايش و زينت مي كند، اما از بيگانگان خود را مي پوشاند .»



از تو سپاسگزارم

40-
 امام صادق عليه السلام مي فرمايند:

«خير نسآءكم التي ان اعطيت شكرت وان منعت رضيت (41) ; بهترين زنان شما آن زني است كه چون به او چيزي داده شود، سپاسگزاري كند و اگر به او چيزي داده نشود راضي باشد .»

پی نوشت ها:

۱) بحار الانوار، ج 103، ص 228 .

۲) همان، ج 103، ص 227 .

۳) مکارم الاخلاق، ص 218 .

۴) مستدرک الوسائل، ج 14، ص 250 .

۵) وسائل الشیعة، ج 14، ص 10 .

۶) مستدرک الوسائل، ج 14، ص 243 .

۷) بحارالانوار، ج 104، ص 72 .

۸) وسائل الشیعة، ج 15، ص 227 .

 نظر دهید »

خانواده امروزی و فرزندسالاری

17 آذر 1396 توسط زهره صالحيان لنجي

​پدیده فرزند سالاری در قرن حاضر مسئله ای همه گیر شده است و دیگر کمتر خانواده ای را می توان یافت که از این معضل رها باشد.




خانواده امروزی و فرزند سالاری


این پدیده نیز به مانند بسیاری از مشکلات امروزی مربوط شهرنشینان منیباشد زیرا شاهد هستیم در جوامع روستایی هنوز روابط خانوادگی بر مبنی احترام به بزرگان و والدین است.

امروزه شیوه های تربیتی فرزندان نسبت به گذشته تغییر زیادی کرده است. در حال حاضر، والدین انتظار ندارند فرزندشان چشم و گوش بسته از دستورهای آنان اطاعت کنند و برای به کرسی نشاندن عقاید و نظرات خود، دیگر به تنبیه و توبیخ متوسل نمی شوند، بلکه از ترس اینکه بچه ها عقده ای نشوند،

آنان را در انجام بسیاری از کارها آزاد می گذارند و گاهی در این راه به حدی دچار افراط می شوند که فرزندان از نرمش و ملاطفت آنان سوء استفاده می کنند و فرزند محوری بر خانواده حاکم می شود.

فرزند سالاری حاصل تربیت غلط و روابط نادرست والدین با یکدیگر است زمانیکه فرزند اختلاف بین والدین را به وضوح میبیند و در جریان کشمکش های آنان قرار میگیرد ناخودآگاه به سوی یکی از آن دو متمایل میشود و مادر یا پدر نیز به جای تجدید نظر در رفتار خود با همسرش برای بدست آوردن هر چه بیشتر حمایت فرزند سرویس های زیادی میدهد تا برای برای خود پایگاهی مطمئن بسازد.

حال آنکه اگر پدر و مادر مرافهه و دعوا را کنار بگذارند و اختلافات خود را در خلوت با هم رفع نمایند بچه ها هم به خود اجازه بی حرمت کردن یکی از والدین را نخواهند داد . ارد بزرگ در این رابطه میگوید هیچ گاه در برابر فرزند ، همسرتان را بازخواست نکنید .

بچه های این دوره بسیار وابسته به والدین هستند و چون هر چه را می خواهند پدر و مادر بدون چون و را برای آنان فراهم می کنند، به خاطر رفع نیازهای خود هیچ تلاشی نمی کنند و در نتیجه فرزند محوری بر خانواده حاکم می شود ، ما اگر می خواهیم نسل سالمی را پرورش دهیم باید منطقی فکر کردن را به فرزندانمان بیاموزیم و آنها را مستقل و مسؤول بار بیاوریم.

بسیاری از والدین می خواهند ناکامی های دوران کودکی و نوجوانی خود را درباره فرزندانشان عملی نمایند به همین خاطر مخارجی را در مورد آنان متحمل می شوند که اصلاً لزومی ندارد. فرزندان هم که می بینند تمام خواسته های آنان بدون زحمت و به راحتی برآورده می شود طبیعی است وقتی به سن بالاتر می رسند انتظار دارند دستورات آنان نیز اجرا شود.

به بیانی دیگر ناآگاهی والدین از روشهای تربیتی، فرزندسالاری را بر خانواده حاکم می کند.

متأسفانه بعضی از پدر و مادرها وظیفه اصلی خود را که تعلیم و تربیت است فراموش کرده و فقط به فکر پول درآوردن هستند چون فکر می کنند اگر بچه ها هر چه را که می خواهند برایشان فراهم کنند وظیفه اصلی خود را انجام داده اند. حال آنکه فرزندان بیشتر به صحبت و توجه والین نیاز دارند.

وقتی در ذهن بچه ها مادیات به عنوان یک عامل اساسی خوشبختی نقش می بندد، در این صورت توقع به وجود می آورد و فرزند هر چه بزرگتر می شود سطح توقعش بالاتر می رود تا جایی که برای رسیدن به خواسته هایش به پدر و مادر امر و نهی می کند و انتظار دارد همه امور با توجه به تقاضا و خواسته های او انجام شود.

یکی از کارهایی را که می توانیم انجام دهیم این است که باید شرایطی را فراهم کنیم که فرزندان ما درست رشد کنند و درست تربیت شوند. این مسأله خیلی مهم است.

باید دید چه کسی مسؤول است. خانواده، مدرسه، یا جامعه؟ به هر صورت نقش همه افرادی که با بچه ها سروکار دارند اهمیت دارد. این نقشها باید به قدری دقیق و درست عمل شود که بچه ها جایگاه خود را بشناسند و بدانند چه وظایفی دارند و در چه مقامی باید قرار بگیرند. والدین نیز لازم است با توجه به رشد و نیازهای فرزندان خود به آنها سرویس بدهند.

بعضی اوقات زن سالاری یا مردسالاری نیز ممکن است فرزندسالاری را به وجود آورد. به عنوان مثال اگر مرد خواسته باشد به تنهایی تحکم کند و فرزندش را در قالب دستورات خود بدون در نظر گرفتن نظر همسرش تربیت نماید، فرزند بر مادر حاکم می شود، در این صورت وقتی بزرگتر شد و قدرت پیدا کرد بر پدر نیز حاکم خواهد شد.

عکس این هم صادق است یعنی اگر زن سالاری بر خانواده حاکم باشد، فرزند به همین نسبت در مقابل پدر خواهد ایستاد و در آینده که قدرت گرفت در مقابل مادر نیز می ایستد.

اگر ما نتوانیم در کودکی درست با فرزندانمان رفتار کنیم و نیازهای آنان را با آگاهی از مراحل رشدشان در نظر بگیریم به طور حتم در جوانی بر ما حکومت خواهند کرد و طبیعتاً چون هنوز به درجه رشد تکمیلی نرسیده اند و نمی توانند از تدبیر و عقلشان کمک بگیرند دچار مشکل خواهند شد و ما را نیز درگیر خواهند کرد.



اگر امروز که فرزندمان در سن پایین است همت به تربیت درست وی بگماریم در آینده نتیجه آن آرامش خیال خودمان است زیرا فرزند بد آفت زندگی پدر ومادر است و به گفته ارد بزرگ فرزند نانجیب ، آتش عمر پدر است .

 نظر دهید »

گذاشتن نام نیکو برای فرزندان

17 آذر 1396 توسط زهره صالحيان لنجي

​یکی از نعمت های خداوند به ما انسان ها قدرت تکلم و بیان است که با این وسیله با همنوعان خود ارتباط برقرار می نماییم و خواسته های خود را به مخاطب منتقل و با او ارتباط بر قرار می نماییم.سرعت انتقال مفاهیم خود مسئله ی مهمی است که کلمات و واژه ها در آن نقش اساسی دارند و در همین راستا نامگذاری برای اشیاء و افراد اختراع شد تا با هر نام مسمی مشخص، و از تفهیم و تفهم مقصود؛ از اشتباه جلوگیری شود.


نام هر شخص علاوه بر اینکه علامتی برای اوست و باعث تمایز و تشخیص او از دیگران می شود؛ انتخاب صحیح آن می تواند تأثیر تربیتی و روانی زیادی بر او داشته باشد هر بار با صدا کردن او به این نام، باعث می شود که خود را با مفهوم و حقیقت آن بیشتر مطابقت داده بلکه خود را مصداق واقعی آن بداند.

اسلام عزیز که برای همه شئون زندگی برنامه و دستورالعمل داشته، ریزترین مسائل زندگی از مبداء تا معاد را با معارف بلند خود پوشش داده و قبل از ولادت انتخاب نام نیکو را سفارش نموده است. بنا به اهمیت موضوع ما در ابتدا  به تحلیل و تبیین نظرات اسلام پرداخته و در پایان با جمع بندی و نتیجه گیری این تحقیق را خاتمه میدهیم.

 


معنای لغوی و اصطلاحی اسم(نام)


اسم در لغت به معنای لفظی است که بر حقیقت و مسمائی دلالت کند،این کلمه از ماده (سمه) اشتقاق شده و «سمه» به معنای داغ و علامتی است که بر گوسفندان می زنند، تا مشخص شود صاحب آن کیست و شاید از ریشه و ماده (سمو)گرفته شده باشد که در این صورت به معنای رفغت و بلندی است.

همچنانکه قلٌه از دامنه بخاطر رفعت و بلندیش ممتاز شده ؛ نام نیز باعث تشخیص افراد و تمایز آنان از دیگران می گردد. اسم در اصطلاح و عرف معادل نام و نشان است.

انتخاب نام خوب برای نوزاد بسیار مهمّ است. رسول خدا (صلی الله علیه و آله) آن را از حقوق فرزند بر گردن پدر می‌داند و می‌فرمود: «بهترین نام‌ها، نامی است که در آن نشان عبودیت خداوند باشد؛ مانند عبدالله».



ایشان همچنین می‌فرمودند: «هر کس چهار پسر داشته باشد و نام یکی از آنها را به نام من، “محمّد"‌‌، نامگذاری نکند، به من جفا کرده است. اگر اسم فرزندتان را محمّد گذاشتید او را گرامی بدارید و به او احترام کنید».[ مجلسی، محمد باقر، بحارالأنوار، ج 101، ص 131]



همچنین می‌فرمودند: «حتی بچه‌های سقط شده را هم نامگذاری کنید، چون در روز قیامت که مردم را به اسم می‌خوانند، بچه های سقط شده به پدرانشان اعتراض می‌کنند که چرا برای ما اسم نگذاشتید؟!»

پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) خودشان، نام آخرین فرزند فاطمه زهرا (سلام الله علیها) را قبل از تولّد، محسن گذاشت، که البته در ماجرای هجوم به خانه آن حضرت، سقط و به شهادت رسید.[ خسروى‏، موسى، احتجاجات، ج‏2، ص: 108، اسلامیه]

امام باقر (علیه السلام) می‌فرمایند: «وقتی شیطان می شنود کسی را به اسم محمد یا علی صدا می زنند، مانند قلع ذوب می شود. »



نوزاد-شناسنامه

الف-انتخاب نام نیکو

یم ارتباط با خداوند و خواندن او به نام های نیکویش را امر فرموده و کسانی که احترام خداوند را رعایت نمی نمایند و با خطاب های ناپسند او را صدا می زنند مورد نکوهش قرار داده و دوری از آنان را به مؤمنین سفارش نموده است و می فرماید « و برای خداست نام های شایسته پس با این نام ها خدا را بخوانید و از کسانی که نام های خداوند را تحریف می کنند کناره گیری کنید،آنان بزودی به جزای اعمالی که انجام می دهند می رسند.» (1)

پیامبر رحمت حضرت محمد(صلی الله علیه و آله)مؤمنین را به نامگذاری شایسته فرزندان سفارش نموده و می فرماید«نخستین چیزی که هر یک از شما به فرزندش پیشکش می کند نام نیکو است. بنابراین هر کدام از شما نامی نیکو بر فرزند خویش نهد.» (22)

اسلام  برای تشویق مؤمنین و بیان جایگاه نام نیکو این مهم را محدود به دنیا نمی داند و تا قیامت  اتصاف نام به صاحبش را یاد آوری می کند،آنجا که رسول خدا (صلی الله علیه و آله) فرمود« نام نیکو بر خود نهید ، زیرا در قیامت به این نام ها خوانده می شوید فلانی پسر فلانی بر خیز به سوی نور خود برو و فلانی پسر فلانی برخیز که نوری نداری.» (3)

 


ب-کدام نام؟


حضرت امام محمدباقر(علیه السلام) می فرماید: «راست ترین نام ها،نامی است گویای عبودت و بندگی باشد، بهترین نام ها نام های پیامبران است»(4)



مصداق این حدیث شریف نامهائی نظیر :عبدالله،عبدالرحمن،عبداللطیف که دلالت بر بندگی خداوند می نمایند می باشد و بعضی از نام های پیامبران مثل محمد، احمد، موسی، عیسی، یعقوب، هارون، یونس، هود ، ابراهیم ، آدم ، لقمان ، خضر ، عمران و از زنان نام هائی همچون:فاطمه، مریم ، آسیه ، خدیجه ، … 



 


ذکر یک نکته :


امروزه شاهد این هستیم که بعضی از افراد نام هایی برای فرزندانشان انتخاب می کنند که ریشه در افسانه های فرهنگ های مختلف دارد مثلا نام الهه ای در فرهنگ یونانی ،یا نام خدایانی که در گذشته و بین اقوام بت پرست رایج بوده مثلا خدای آب، خدای آتش ، خدای نور و…که با بینش توحیدی ما در تعارض آشکار است در تمام جهان و در تمام اعصار یک خدا بیشتر نبوده است، شایسته نیست که با این قبیل نام گذاری ها ناخواسته و از روی جهل مرتکب شرک و ترویج فرهنگ هایی شویم که در قرون و اعصار پیامبران الهی برای زدودن آن ها مبعوث شدند عمر گذاشتند و رنج بردند ، بهتر است در نام گذاری فرزندانمان با بصیرت و بینش و آگاهی برخورد کنیم .

حضرت محمد




ج- خط قرمز انتخاب نام


بعضی از نام ها ویژه خداوند متعال است و نامگذاری افراد به این نام ها نهی شده است مثلا “الله “اسم خاص خداوند است و در معارف دینی از نامگذاری افراد به این نام ممانعت شده است.

 


د- حساسیت پیامبر اسلام در مقابل نام های نا مناسب افراد


سنت حضرت رسول اکرم(صلی الله علیه و آله)در مقابله با اسم های نا مناسب این بود که آن ها را تغییر می داد و نام نیک را جایگزین نام های زشت می کرد.

از ابن اثیر نقل شده که شخصی به عنوان نماینده اعزامی خدمت پیامبر اسلام(صلی الله علیه و آله)رسید،حضرت فرمود نامت چیست؟گفت: «بغیض(بسیار خشمگین).»حضرت فرمود: «تو حبیب هستی و نامش را در همان مجلس به حبیب تغییر داد.»

در جائی دیگر ابن عمر نقل نموده: که رسول خدا (صلی الله علیه و آله) نام «عاصیه» را به «جمیله»تغییرداد و فرمود تو جمیله هستی. زیرا عاصیه به معنای خلاف کار و جمیله به معنای زیباست.

 


ح-فایده نامگذازی افراد به نام ائمه معصومین(علیهم السلام)


انتخاب نام های بزرگان و شخصیت ها بر افراد، باعث می شود که صاحب نام احساس نوعی بزرگی و وقار در خود نماید و همرنگی خود با شخصیت مورد نظر را مضاعف نماید. این احساس روز به روز بیشتر و باعث اثرگذازی بر رفتار و گفتار او می گردد تا جائی که خود را مسئول حراست از قداست آن نام می شمارد.



انتخاب نام های شخصیت های دینی یا مناسبت های مذهبی بر افراد نشانه علاقه به آن حقایق است مثل نام های ائمه معصومین علیهم السلام یا نام ماههائی چون محرم،صفر،رمضان بر افراد که ارزش حوادث آن مناسبت ها و شخصیت های آن زمان ها را برای شنونده یادآوری میکند و مخاطب درمی یابدکه این نام متعلق به یک مسلمان است.



 از امام صادق(علیه السلام) سؤال شد: آیا نامگذاری فرزندان به نام های ائمه سودی دارد؟ حضرت فرمود:آری، مگر دین چیزی جز محبت است؟

 


ارتباط عاطفی با صاحب نام


وقتی نامی برای کسی انتخاب می شود نوعی رابطه ی عاطفی بین صاحب نام و شخصیت مورد نظر یا مکان مورد نظر که بدان نام می باشد برقرار میگردد، نام حسین پیوند حماسی با سیدالشهداء برقرار می کند و نام محرم محبت به شخصیت های این ماه و بغض به مفسدان این حادثه را گوشزد می نماید. امام حسین(علیه السلام) بخاطر علاقه زیاد به پدرش علی (علیه السلام) و مادرش «فاطمه»نام فرزندان خود را فقط “علی “و “فاطمه “می گذاشت و برای جلوگیری از تشابه اسمی پسوند اصغر،صغری، اوسط و وسطی، اکبر و کبری را بعد از نام هریک اضافه می نمود مثل علی اصغر ، علی اوسط ، علی اکبر ، یا فاطمه صغری ، فاطمه وسطی و فاطمه کبری .

 


تأثیرگذاری نام مناسبت بر شخصیت و هویت افراد


انتخاب نام های بزرگان و شخصیت ها بر افراد، باعث می شود که صاحب نام احساس نوعی بزرگی و وقار در خود نماید و همرنگی خود با شخصیت مورد نظر را مضاعف نماید. این احساس روز به روز بیشتر و باعث اثرگذازی بر رفتار و گفتار او می گردد تا جائی که خود را مسئول حراست از قداست آن نام می شمارد.

رسالت والدین در تربیت صحیح فرزندان به روزی حلال،تعلیم و تربیت و … خلاصه نمی شود بلکه انتخاب نام مناسب اولین قدم اظهار محبت آنها به فرزندشان تلقی شده که باید محقق شود .

حتی بچه‌های سقط شده را هم نامگذاری کنید، چون در روز قیامت که مردم را به اسم می‌خوانند، بچه های سقط شده به پدرانشان اعتراض می‌کنند که چرا برای ما اسم نگذاشتید؟

 

پی نوشت ها :

1-در سوره مبارکه اعراف آیه 180      

 2-میزان الحکمه حدیث8908مؤلف م.ری شهری

3-همان حدیث شماره 2586

4-میزان الحکمه  حدیث 8911     

 نظر دهید »

کودک لجباز

15 آذر 1396 توسط زهره صالحيان لنجي

کودک از 2 تا 3 سالگی لجبازی را شروع یا بهتر بگوییم کشف می کند. وی به درجه ای از خودآگاهی و شناخت محیط و اطرافیان می رسد که می فهمد رفتارش روی دیگران تاثیر می گذارد و واکنش ها را برمی انگیزد. از این رو در برخی امور و هنگامی که از وی کاری خواسته می شود لجبازی را به کار می گیرد تا واکنش ها را مشاهده کند و کنجکاوی اش ارضا شود. این کنجکاوی می تواند به همان رفتار یا خواسته مربوط باشد یا به شخص درخواست کننده. کودک بدون آن که درباره لجبازی قضاوتی داشته باشد یا آن را خوب یا بد بداند تنها لجبازی را به عنوان وسیله ای برای محک زدن واکنش دیگران به کار می گیرد. یادگیری نه گفتن و توانایی امتناع کردن قدرت لجبازی را در کودک بالا می برد و به او در کشف دنیایی که پیش رو دارد کمک می کند​.

واکنش اطرافیان بویژه والدین که کودک از نظر عاطفی به آنان وابسته است تعیین کننده ضعیف یا قوی شدن لجبازی در کودک است. واکنش های هیجانی، عصبی و تنبیه گونه در برابر لجبازی می تواند ابعاد آن را گسترده کند و لجبازی را به عادتی دائمی برای کودک تبدیل سازد. از سوی دیگر ممکن است این رفتارهای نادرست از سوی والدین نیاز کودک به امتناع و ارضای کنجکاوی را سرکوب کند. در چنین شرایطی دیگر نباید انتظار داشت استقلال شخصیتی کودک در سنین بالاتر رشد کند و شکل بگیرد. والدین باید بدانند لجبازی کودک خصلتی طبیعی است که باید پذیرفته شود. گاهی کودک به لجبازی به چشم یک بازی نگاه می کند و می خواهد والدین را در این بازی شریک سازد. معلوم است کودکانی چنین رفتاری از خود نشان می دهند که نیاز آنها به بازی و لذت بردن در کنار والدین و همچنین تماس فیزیکی با بدن والدین در آنها ارضا نمی شود. ممکن است کودک لجبازی را به نشانه قهر انجام دهد و بخواهد به والدین بفهماند دلخور یا مخالف است. در حقیقت لجبازی کودک در هر زمینه ای معنای خاص دارد که باید درک و شناسایی شده و سپس مشکل برطرف گردد. بدترین حالت آن است که کودکی لجبازی را از حد بگذراند و والدین گمان کنند​ این کودک ذاتا لجباز است. چیزی به نام لجبازی یا پرخاشگری و ناسازگاری ذاتی وجود ندارد، بلکه هر معلولی در کودکان علتی دارد که باید برطرف شود. ناگفته نماند که نوعی از لجبازی نیز وجود دارد که با استقبال والدین همراه است و از همین طریق تقویت می شود. در این حالت که به لوس شدن تعبیر می شود کودک امتناع ها و اصرارهای بیجا را به بازیچه ای برای جلب توجه و بلکه رضایت والدین تبدیل می کند و از همین طریق تاثیری عاطفی بر والدین می گذارد تا به خواسته اش برسد.

همچنین بخوانید : راه و روش های بسیار کاربردی و جالب بچه داری 

علت لجبازی کودک و رفتار مناسب والدین با کودک لجبازبهترین رفتار اطرافیان و والدین با کودک لجباز

کودک باید حق انتخاب داشته باشد و این انتخاب فقط به لباس، وسایل شخصی و… محدود نمی شود. هر کودکی با توجه به سن و میزان درکش به درجه ای از استقلال شخصیتی و اعمال نظراتش در انتخاب های گوناگون تمایل دارد. کودکان از طریق لجبازی و پافشاری بر آنچه می خواهند شخصیت خود به عنوان یک فرد مستقل را می سازند و تقویت می کنند. والدین باید به لجبازی های کودکان برای مثال هنگام امتناع از خوردن یک نوع غذا، انجام ندادن برخی امور روزمره مانند تعویض لباس یا نظافت شخصی و… احترام بگذارند و در صورت ضرورت به جای برخورد قاطع و احتمالا مقابله به مثل کودک را متقاعد کنند، ناز او را بکشند، دلیلش را برای امتناع جویا شوند، اگر مشکلی هست برطرف کنند و در نهایت از موقعیتی که کودک در آن به لجبازی می پردازد برای ایجاد ارتباط عاطفی و کلامی قوی تر با وی استفاده کنند.

گاهی کودک به دلیل استفاده از انواع تنقلات چرب و شور اشتها ندارد و غذا نخوردن را به دستاویزی برای لجبازی و تاثیرگذاری بر والدین به کار می گیرد.بدغذایی مشکلی رایج میان کودکان امروزی است و بسیاری از والدین آن را به لجبازی و ناسازگاری کودک برای همراهی در غذا خوردن با خانواده یا والدین نسبت می دهند. در حالی که مهم ترین دلیل بروز بدغذایی بی اشتهایی ناشی از مصرف تنقلات به مقدار زیاد یا در  زمان نامناسب برای مثال ساعتی پیش از وعده اصلی غذایی است.

والدین هنگام انجام رفتار سازنده و خوب فرزندان نیز فرزند را تشویق کنند و با آموزش رفتار سازنده و منطقی سعی کنند جهت کاهش رفتارهای بد از سوی فرزندان برآیند.
والدین سعی کنند نظارت ها را در محیط داخل منزل بر روی کودک کاهش دهند و به کودک خود آزادی عمل بیشتری بدهند.
والدین هنگام دعوای بین فرزندان اعتماد به نفس خود  را حفظ کرده و به هیچ عنوان وارد درگیری بین کودکان نشوند و حتی از فرزندان طرفداری نکنند چرا که این مهم موجب احساس برتری طلبی والدین بین فرزندان خواهدشد.

اصولا ً لجبازی یک نوع رفتار و واکنش نامطلوب است که به صورت های مختلفی خود را نشان می دهد، از جمله آسیب رساندن به خود و دیگران، ناسزا گفتن، گریه کردن و فریاد کشیدن، شکستن وسایل و … در افراد لجباز پایین بودن اعتماد به نفس و عدم داشتن خود باوری مثبت و پذیرفتن خود واقعی مشهود است.

آیا کودک شما لجباز است؟
آیا نوجوانتان دائم با نظرها و سخنان شما مخالفت می کند؟

شاید پاسخ شما به این سوال ها مثبت باشد و نگران این باشید که فرزندتان لجباز است و برای کنار آمدن با لجبازی کودکتان از دوستان و نزدیکان راه حل هایی را جویا شده باشید. در ادامه این مطلب به بیان ویژگی های کودکان لجبازمی پردازیم تا اولا ً لجبازی را ریشه یابی کنیم و ثانیا ًبه راه های درمان این اختلال رفتاری بپردازیم؛ کودکان لجباز بسیار حساس و زودرنج هستند و اغلب زود خشمگین می شوند و به کینه توزی و انتقام جویی تمایل دارند. در کودکان لجبازی بیشتر در نافرمانی نمود پیدا می کند و خانواده ها بیشتر به علت این خصلت، کودک را لجباز توصیف می کنند. برخی والدین هر نافرمانی از سوی کودک را لجبازی می شمارند در حالی که اگر نافرمانی تداوم داشته باشد، آن را لجبازی می دانیم.

علل لجبازی در کودکان

علل لجبازی در کودکان بسیار گسترده و پردامنه است. از نظر بیولوژیکی اختلال در عملکرد غدد و اعصاب ممکن است یکی از عوامل لجبازی در کودکان باشد. در حقیقت لجبازی کودک در هر زمینه‌ای معنای خاص دارد که باید درک و شناسایی شده و سپس مشکل برطرف گردد. بدترین حالت ‌آن است که کودکی لجبازی را از حد بگذراند و والدین گمان کنند این کودک ذاتا ً لجباز است. چیزی به نام لجبازی یا پرخاشگری و ناسازگاری ذاتی وجود ندارد، بلکه هر معلولی در کودکان علتی دارد که باید برطرف شود. ناگفته نماند که نوعی از لجبازی نیز وجود دارد که با استقبال والدین همراه است و از همین طریق تقویت می‌شود. در این حالت که به لوس شدن تعبیر می‌شود کودک امتناع‌ها و اصرارهای بیجا را به بازیچه‌ای برای جلب توجه و بلکه رضایت والدین تبدیل می‌کند و از همین طریق تاثیری عاطفی بر والدین می‌گذارد تا به خواسته‌اش برسد. اما بیشتر لجبازی ها ریشه در سبک رفتاری والدین دارد.

لجبازی ناشی از خشم درونی

گاه بروز ندادن خشم توسط کودک، باعث لجبازی می شود و گاهی اضطراب ها و تنش های درون خانوادگی به خشم درونی در او منجر می شود. هم چنان که الگوپذیری از والدین و تناقضات رفتاری والدین بر شکل گیری لجاجت در رفتار و شخصیت کودک نقش دارد. لجبازی برای کودک در واقع راهی برای رسیدن به هدف است زیرا او یاد گرفته است با لجبازی به هدف و خواسته خود برسد. او این الگو را از رفتارهای مستقیم والدین و یا تناقضاتی که در خانواده شاهد بوده، گرفته است.

اگر کودکی یاد گرفته باشد برای رسیدن به هدف(اسباب بازی، شکلات، تفریح و بعدها رایانه و خودرو و …) می تواند با گریه، قهر، داد و بیداد به هدفش برسد این کار را تا دوران بزرگسالی ادامه می دهد. این افراد در زمینه شغلی و تحصیلی نمی توانند رشد چندانی داشته باشند و مدام تغییر رشته یا تغییر شغل می دهند. از طرف دیگر در زندگی مشترک به صورت ناخودآگاه و ناآگاهانه سبک های لجبازی خود را ادامه می دهند و نمی توانند درباره مسائل و مشکلات خود با همسرشان به نتیجه برسند.

روانشناسان معتقدند تهدید، بچه‌ها را لجبازتر می‌کند. لجبازی در کودکان معمولا ً از سن یک سالگی آغاز می‌شود و حتی می‌تواند با رفتارهای نادرست اطرافیان در کودک نهادینه شود. کودکان برای پیدا کردن خود و جایگاهشان و گاهی به دلیل اینکه می‌خواهند خودشان را به اطرافیان ثابت کنند لجبازی می‌کنند و یکی از اساسی‌ترین مشکلات این است که والدین در این شرایط خودشان هم داخل بازی لجبازی کودکان می‌شوند و آنها هم به نوعی به لجبازی با آنها می‌پردازند.

بهترین اقدام والدین در این لحظه می‌تواند این باشد که دلگیر نشوند و سعی کنند به صورت امری و دستوری با کودک صحبت نکنند بلکه با او همدلی کرده و کمک کنند تا قدرت تصمیم گیری در کودک تقویت شود.

همچنین والدین باید سعی کنند مطالب را به صورت انتخابی برای کودک بیان کنند. به طور مثال به او می‌گویند «الان می‌خواهی غذا بخوری؟» و نباید مستقیما ً به او امر کنیم «بیا غذا بخور» بلکه او را در جایگاه یک تصمیم گیری قرار دهند و با این روش کودک نسبت به مسائلی اجتناب کرده و نسبت به آن لجبازی می‌کند، این در حالی است که بعد از استفاده این روش می‌توان اظهار تمایل به آن کار را در کودک مشاهده کرد. بدترین کار در تشدید لجبازی کودک، تهدید کردن او است. باید بتدریج او را نسبت به کاری که باید انجام دهد آماده کنید و قواعدتان را خیلی روشن و قابل درک بیان کنید.
والدینی که ضد و نقیض صحبت می کنند و خودشان لجبازی می کنند، در واقع لجبازی را آموزش می دهند و طبیعی است که کودک هم همان طور بارمی آید. دقت کنید که کودک با مهارت زندگی و مهارت های ارتباطی آشنا نیست و این والدین هستند که راه های رسیدن به هدف و نه گفتن را باید به او آموزش دهند. در کودکان دشوار، مبتلا به اوتیسم و بیش فعال، مبتلا به صرع و آلرژی، لجبازی بیشتر مشاهده می شود. همچنین تناسب نداشتن قد به وزن، کم کاری یا پرکاری غدد، اضطراب های نهان و فراگیر هم در این امر موثر است.

در ۴ مدل سبک توجه والدین به کودکان می توان ریشه لجبازی را شناسایی کرد؛ در قدم اول توجه ناکافی والدین ممکن است عامل لجبازی کودک باشد. به این معنا که چون کودک دچار کم توجهی است، با لجبازی قصد جلب توجه والدین را دارد و تلاش می کند از این طریق توجه آن ها را برانگیزد. برخی والدین هم به کودک «توجه مشروط» می کنند؛ حتما شنیده اند که والدین به فرزند خود می گویند: «اگر این کار را بکنی، پسر یا دختر خوبی هستی» آن ها با این کار در واقع خوب یا بد بودن کودک را به انجام دادن یا ندادن یک کار مشروط می کنند. از طرف دیگر والدین بسیاری هم هستند که با توجه بسیار زیاد به کودک او را لجباز بار می آورند.

این کودکان اغلب پرتوقع هستند و پس از مدتی هیچ چیز آن ها را راضی نمی کند. توجه منفی هم نوع دیگری از توجه است که معمولا ً با داد زدن، سرزنش و توهین کردن همراه است و کودک به عنوان مکانیسم دفاعی از لجبازی استفاده می کند. ناکامی هم یکی از علل لجبازی در کودکان است. کودکانی که دائم در رسیدن به اهداف خود شکست می خورند، لجباز بار می آیند. از طرفی خانواده هایی که دائم کودک را نهی می کنند، ازاوانتظارات زیادی دارند، ازروش های تشویقی برای بالا بردن انگیزه کودک در انجام کارها استفاده نمی کنند، او را به سوی لجاجت سوق می دهند. نباید فراموش کرد که سرزنش و امر و نهی بیش از حد به کودک او را لجباز می کند. کودک به عنوان یک انسان حق دارد گاهی اشتباه کند بدون این که مستحق سرزنش باشد. در حالی که برخی والدین اجازه اشتباه کردن به کودک نمی دهند و بابت هر کار اشتباه او را سرزنش می کنند.

کودک در مراحل رشد درمی یابد که حق دارد اشتباه کند و مستحق سرزنش نیست. بنابراین در مقابل والدین جبهه می گیرد.  انعطاف ناپذیری والدینی که انتظار شکست یا خطا را از کودک خود ندارند باعثمی شود اجازه کسب تجربه به او را ندهند و اگر هم اجازه این کار را بدهند بابت هر اشتباه او را سرزنش می کنند.

بهترین رفتار اطرافیان و والدین با کودک لجباز

کودک باید حق انتخاب داشته باشد و این انتخاب فقط به لباس، وسایل شخصی و… محدود نمی شود. هر کودکی با توجه به سن و میزان درکش به درجه ای از استقلال شخصیتی و اعمال نظراتش در انتخاب های گوناگون تمایل دارد. کودکان از طریق لجبازی و پافشاری بر آنچه می خواهند شخصیت خود به عنوان یک فرد مستقل را می سازند و تقویت می کنند. والدین باید به لجبازی های کودکان برای مثال هنگام امتناع از خوردن یک نوع غذا، انجام ندادن برخی امور روزمره مانند تعویض لباس یا نظافت شخصی و… احترام بگذارند و در صورت ضرورت به جای برخورد قاطع و احتمالا مقابله به مثل کودک را متقاعد کنند، ناز او را بکشند، دلیلش را برای امتناع جویا شوند، اگر مشکلی هست برطرف کنند و در نهایت از موقعیتی که کودک در آن به لجبازی می پردازد برای ایجاد ارتباط عاطفی و کلامی قوی تر با وی استفاده کنند.

گاهی کودک به دلیل استفاده از انواع تنقلات چرب و شور اشتها ندارد و غذا نخوردن را به دستاویزی برای لجبازی و تاثیرگذاری بر والدین به کار می گیرد.بدغذایی مشکلی رایج میان کودکان امروزی است و بسیاری از والدین آن را به لجبازی و ناسازگاری کودک برای همراهی در غذا خوردن با خانواده یا والدین نسبت می دهند. در حالی که مهم ترین دلیل بروز بدغذایی بی اشتهایی ناشی از مصرف تنقلات به مقدار زیاد یا در  زمان نامناسب برای مثال ساعتی پیش از وعده اصلی غذایی است.

والدین هنگام انجام رفتار سازنده و خوب فرزندان نیز فرزند را تشویق کنند و با آموزش رفتار سازنده و منطقی سعی کنند جهت کاهش رفتارهای بد از سوی فرزندان برآیند.
والدین سعی کنند نظارت ها را در محیط داخل منزل بر روی کودک کاهش دهند و به کودک خود آزادی عمل بیشتری بدهند.
والدین هنگام دعوای بین فرزندان اعتماد به نفس خود  را حفظ کرده و به هیچ عنوان وارد درگیری بین کودکان نشوند و حتی از فرزندان طرفداری نکنند چرا که این مهم موجب احساس برتری طلبی والدین بین فرزندان خواهدشد.
برای  کاهش لجبازی فرزندان، والدین از بکن و نکن های بی مورد در حضور فرزندان بپرهیزند چرا که وسواس مادر و بکن نکن های شدید به بروز مشکلات عصبی و پرخاشگری کودک می شود.

 1 نظر
خرداد 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
          1 2
3 4 5 6 7 8 9
10 11 12 13 14 15 16
17 18 19 20 21 22 23
24 25 26 27 28 29 30
31            

تربیت فرزند

جستجو

موضوعات

  • همه
  • بدون موضوع

فیدهای XML

  • RSS 2.0: مطالب, نظرات
  • Atom: مطالب, نظرات
  • RDF: مطالب, نظرات
  • RSS 0.92: مطالب, نظرات
  • _sitemap: مطالب, نظرات
RSS چیست؟
  • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
  • تماس