که انسان بودن و ماندن چه دشوار است!!!
جبر
در طول تاريخ همواره كساني طرفدار نظريه جبر بودهاند. پيدايش اين عقيده انحرافي تنها بهخاطر اشتباهات فلسفي و علمي نبوده است، بلكه عوامل مختلفي، از جمله مسائل رواني و اجتماعي (مانند فرار از تعهدها، مسئوليتها، رهايي از قيد و بندها و پوشش بر شكستها و ناكاميهاي خود كه بر اثر كوتاهي و سهل انگاري حاصل شده است) نيز در پيدايش آن دخالت داشتهاند.
به عبارت ديگر ميتوان گفت: يكي از عوامل پذيرفتن اين ديدگاه، رسيدن به هوسهاي سركش خويش بوده است. و گاه استعمارگران براي درهم كوبيدن مقاومت مردم و خاموش كردن آتش قهر ملتها با توسل به اين عقيده كارهاي ستمكارانه و غلط خود را توجيه كرده و به آنها تلقين ميكردند كه، سرنوشت شما از اول همين بوده و غير از تسليم و رضا چاره ديگري نداريد. روشن است كه با پذيرش اين مكتب، اعمال همه حاكمان جور موجه ميشود و گناه همه گنهكاران قابل توجيه است و فرقي ميان مطيع و مجرم باقي نخواهد ماند.
طرفداران اين نظريه به ظواهر آياتي از قرآن نيز تمسك كردهاند كه برخي از آنها عبارتند از:
و ما كان لنفس ان تؤمن الا باذن الله و يجعل الرجس علي الذين لا يعقلون، (اما) هيچ كس نميتواند ايمان بياورد، جز به فرمان خدا و پليدي را بر كساني قرار ميدهد كه نميانديشند(يونس/100).
قل لا املك لنفسي نفعاً و لا ضراً الا ما شاء الله، بگو: من مالك سود و زيان خويش نيستم، مگر آنچه را خدا بخواهد(اعراف/188).