نقش آسانی ها و دشواری ها در تکامل زندگی مادی و معنوی
شهید مطهری در نقد آراء اگزیستانسیالیستها مسئله وجود ارزشها در انسان را مورد بررسی قرار داده هاست. وی با ارجاع به نحوه مواجهه فلسفه شرقی و تأکید بر آراء ابنسینا در این زمینه بیان کرده است که تفسیر متفکران شرقی از تبعیت انسان از ارزشها با تقسیم خیر به دو نوع معقول و محسوس تحقق مییابد. خیر خواستهای برخاسته از عمق ذات انسان است که با دستیابی به آن چه در بعد مادی و چه معنوی، انسان مرحلهای از تکامل را پشت سر میگذارد. در این نگاه، در کنار واقعیتهای مادی واقعیات معنوی نیز وجود دارند که متناسب با سایر نیازهای انسان یعنی نیازهای معنوی هستند. با این وصف، لفظ ارزش در تناظری غلط با خیر معقول بنا نهاده شده و لفظ سود و منفعت به دلیل تقویت وجودی انسان با خیرهای معنوی و دستیابی به تکامل از این راه، در این مورد نیز همچون خیر محسوس قابل استفاده است. در فلسفه غرب هر چند که پس از مدتی اهمیت امر معنا و ارزش در کنشگری انسان مورد توجه قرار گرفت، اما تلاش برای حفظ سیطره تفسیر مادی از عالَم و غلبه روش تجربی بر روشهای عقلی موجب شد ارزش به مثابه امری موهوم و جعلی و حتی قراردادی مورد تفسیر متفکران غربی قرار گیرد. به اعتقاد متفکران اگزیستانسیالیست، ارزشها اموری آفریدنی هستند و نه کشفشدنی و این خود انسان است که به ارزشها واقعیت میبخشد.
واقعیت این است که انسان در حوزه معانی، قدرت خلق و آفرینش ندارد. قدرت خلاقیت انسان در حوزه ماده و آن هم در سطح تغییر مواد و دستیابی به صورت جدید تحقق مییابد. در حوزه معانی نیز ابتکار و ابداع بشر خود را در حوزه اعتباریات به نمایش میگذارد و با اعتبار و قرارداد او نیز تغییری در نفسالامر اشیا حاصل نمیشود. تفسیری که ارزشها را وابسته به اعتبار و آفرینش انسان میداند، در واقع منشأ حسن و قبح را به اراده و خواست بشر پیوند میزند و مبدأ واقعی این امور را نادیده میگیرد. در حالی که اهداف هیچگاه نمیتوانند خلق انسان و ابداع او باشند. جایگاه هدف همواره نسبت به انسان برتر است و از این رو، او به عنوان هدف آن را برمیگزیند و برای دستیابی به آن تلاش میکند. امری که خود مخلوق بشر و ساخته اوست، نمیتواند به عنوان هدفی مطلوب و دور از دسترس هدف دستیابی شود. این موضوع در مورد ارزشها نیز صادق است. برای مثال انسان در مورد اسکناس قادر به اعتبار ارزش برای دسترسی به اهداف مطلوب خود است، ولی اگر همچون بتپرستان، مخلوق بشر معبود و مطلوب او قرار گیرد، امری نامعقول پدید آمده است. این موضوع در قرآن نیز در مؤاخذه بتپرستان مطرح شده است. بنابراین، منشأ پیدایش ارزشها لذت، منفعت و نیاز واقعی انسان است. انسان در مسیر کمال خود نیازمند واقعیتهایی وجودی است که بر این اساس برای دستیابی به این امور تلاش میکند و ریشه ارزشها، قوهای از قوای بشر است.