نقش آسانی ها و دشواری ها در تکامل زندگی مادی و معنوی
یکی از واقعیاتی که بیانگر اولویت معنویات فطری بر خواستههای زودگذر جسمانی انسان است، این است که انحراف و گمراهی در افراد و جوامع معمولاً با غلبه مطلق باطل و آنچه خلاف واقعیت است، رخ نمیدهد، بلکه انحرافات اغلب در اثر افراط در رشد یکی از محاسن و غفلت از بقیه یا انکار سایر آنها پدید میآید و عدم توازن از اینجا آغاز میگردد و باطل بر یک جنبه از خیرات غلبه مییابد و در فرد یا جامعه پذیرفته میشود.
اساساً اگر در جامعه صداقت و اعتماد غلبه نداشته باشد، دروغ و نفاق نمیتواند کار خود را پیش ببرد، زیرا زمانی که بنا بر صداقت و اعتماد گذاشته میشود، دروغگو و منافق میتوانند از این موقعیت استفاده کنند و خود را راستگو و محق جلوه دهند. حق، وجود استقلالی و باطل، وجود تبعی دارد. در آیات و روایات نیز نمونههای گوناگونی در تأیید این نکته وجود دارد. در یکی از روایات منسوب به امیرالمؤمنین (ع) این بحث بیان شده است که اگر پوشش حق بر باطل نبود، باطل مورد استقبال مردم قرار نمیگرفت و دفع میشد. همچنین اگر اختلاط باطل با حق مانع پذیرش حق نمیشد، حق نیز به راحتی توسعه مییافت و مورد پذیرش قرار میگرفت. در روایت دیگری داریم که حق دوله دارد و باطل جوله (جولان). یا از قرآن استنباط میشود که باطل کف روی آب است و آنچنان که حباب از بین میرود و آب باقی میماند، باطل نابود میشود و حق ماندنی است و این بیانگر این موضوع است که باطل همانند کف روی آب که با قدرت آب زنده است، با اتکاء بر قدرت حق پیش میرود. اگر در جامعهای باطل بر حق غلبه یابد، آن جامعه خود به سمت هلاکت میرود و این با جامعه بیمار تفاوت دارد. در بسیاری از جوامع، مستکبرین، مترفین و سردمداران ظالم وجود دارند و در عموم آن جامعه، غلبه حقایق فطری قابل مشاهده است. بنابراین در عموم جوامع یا لااقل جوامعی که امکان ادامه حیات دارند، ادراکات و گرایشهای فطری همواره از اصالت برخوردار هستند و باطل نیز در این جوامع فقط از طریق تلبّس به حق است که امکان ظهور مییابد و در نتیجه در تحلیل ابعاد مختلف پدیدههای انسانی و اجتماعی از جمله محور و معیارهای یک الگوی تکامل مناسب که تأمینکننده جامع نیازهای انسانی باشد، محوریت فطرت انکارناپذیر است.